باز باران - از دفتر همسفر خوب من


از دفترهمسفر خوب من -اسفند 1392
همسفر بر سر این خانه ی
میراث به جا مانده ز جد پدری
در هیاهوی پسا مرگ زمستانی باد
در شروعی که فقط داغ به تن؛
لاله نمودست و ربودست قرار
..
باز هم باران است
..
باز باران بی شک
نه پُر از نغمه ی زیبا ی بهار
که پُر از چک چک آب!!
..
باز هم باران است
نه که یادآور فصلی که پُر از کودکی است
بلکه پُر تلخی و درد
..
کودکی گر چه که سخت
پُرِ از شیرینی ست
پُر از گریه و خندیدن و برخاستن است
..
بی شک امروز دلم فاصله ها دارد و سخت
دورتر از من کودک گشته ست
..

دورتر از من و آن شعر که یادم می داد
باز باران ..... باران؟
..
زیر باران ِ پُرِ از شادی آن کودک خرد
خاطرات از پی هم شاد گذر می کردند
..
و من امروز
که دستان و تنم سقف و ستون
گشته به این خانه ی عشق
باز باران را خوب
می شناسم پُرِ از دلهره و
ترس فرو ریختن و دغدغه ی بازی آب
...
بی گمان فصل بهار
پُر از شادی و رنگ است و نشاط
و پُر از سین که نشاندند
به دامنِ پُر از سبزه ی عید
..

این همه جمله قشنگند اگر....
خانه ات ایمن از آفات بهاران باشد
..
و ببینی که به تن رخت نویی دارد و شاد است
همان طفلک خردی که تو را مادر خود می خواند
..
همسفر باران است
زیر این چتر که بر خانه ی ما گستردی
گر چه ایمن شده ام فارغ از آفات زمستان که گذشت
..

دلم اما پی آن کودک خردیست که پُر حسرت و درد
نگهش در پی کفشیست
که که قرمز رنگ است
توی دکّان سر کوچه ی تنگی که در آن
هر شب و روز

با بساطی پُرِ از فال و پُر از گل
چشم بر دست کسان می دوزد
..
ناکسند آدمها
دور از جان شما
آدمیت چه قَدَر دور شدست از دل ما آدمها
..
گوییا چشم به عمد
بر دو چشم پُرِ از حسرت او می بندیم
..
همسفر باور کنم
که هراس من از این نیست که ناگه شاید
سینه ی سخت زمین پاشد و
دنیا به سرانجام رسد
ترس من جمله از این است که
اینگونه جهان پیش رود

..

همسفر باور کن
گر که روشن بکنی شمع
در آن خانه ی ویران سر کوچه امان
خانه ی ما پُرِ از روشنی لبخند است
که خدا دست نوازش دارد
بر سر طفل یتیم
و پُر از لبخند است
نگهش بر تو و دستان پُر از عشق تو و
می خندند
هم لب کوچک آن طفل یتیم
هم نگاه پر از عشق خدا

....
همسفر عید فقط منتظر است
تا ستون سازی از عشق
دست هایت بی شک
زیر آن سقف خراب
همسفر منتظریم
من و چشمان خدا
....

نسرین قلندری

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 475 نفر 578 بار خواندند
نسرین قلندری (03 /01/ 1395)   | فرزانه مظلومی( سبحان) (31 /01/ 1395)   | محمد مولوی (11 /03/ 1399)   |

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا