بسمه اللطیف
در تغزل
وقت سحر چون که صبح رایت خود برفراخت
بوی گل از دور دست شامه من را نواخت
جان من از عشق تو پر شده بود آن زمان
در دل آن رایحه بوی تو را می شناخت
نام تو در خاطرم همچو گلی می شکفت
سینه ام از عشق تو شعله صفت می گداخت
لشکر صد خاطره آمد از آن سوی یاد
بر دل خونین بی تاب من زار تاخت
عکس تو را دیدم و خنده لبهای تو
کار دل زار را سخت تر از سخت ساخت
مهدی شیدا دگر هیچ مگو کاین سحر
بوی گل از دوردست شامه من را نواخت
مهدی رستگاری
هجدهم فروردین سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
هفتم مارس 2021 میلادی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 19 فروردین 1400 08:41
درود بزرگوار ا
مهدی رستگاری 22 فروردین 1400 10:05
تشکر فراوان جناب عاجلوی عزیز
کاویان هایل مقدم 20 فروردین 1400 00:27
مغازله ای بس شیوا و احساس برانگیز
مرحبا برادر
مهدی رستگاری 22 فروردین 1400 10:06
نظر لطف شما است جناب هایل عزیز. ممنونم