بِسمِ اللهِ الرَحمنِ الرَحیمِ
اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ
اضطرار دوست
قلبم به خون نشسته در این دم ز کار دوست
گردیده روح و جان و دلم داغدار دوست
اینک رسیده یک خبر از دوردست ها
از آن بلای نازل بر روزگار دوست
ترسم که در غمش برود جان من ز تن
در انفجار سینه ام از اضطرار دوست
اینجا به خلوت آمده ام گریه می کنم
در اوج بهت از خبر ناگوار دوست
هرگز نشد نصیب به من بخت رو کند
یک لحظه ای ز شوق نشینم کنار دوست
آشفته می شود دلم و پیش چشمم است
تصویرهای چهره چون لاله زار دوست
فریاد می کند دل بی تاب من به شوق
در انتظار مانده ام و بی قرار دوست
سیلی شده است اشک به رویم؛ چه می کنم؟
در لحظه های ملتهب انتظار دوست
ای کاش هر چه زودتر آید به سوی من
اینک نوید و مژده خوش از دیار دوست
بادا سلامت او ز هر آسیب و هر گزند
تا جان خود کنم به سلامت نثار دوست
امشب طلب کن از برکات دعا و حمد
بهبود وضع وِیژه و اندوهبار دوست
بشنو تو از نسیم سحر این پیام را
جاوید باد در دل مهدی بهار دوست
مهدی رستگاری
سوم مرداد ماه سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
بیست و پنجم ژوئیه سال 2021 میلادی
دفتر شعر روزگاران
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 05 امرداد 1400 23:37
مهدی رستگاری 10 امرداد 1400 18:33
سلام و درود و سپاس بیکران جناب عاجلوی عزیز
کاویان هایل مقدم 06 امرداد 1400 09:11
مرحبا مهدی خان
مهدی رستگاری 10 امرداد 1400 18:34
سلام و درود و سپاس بیکران جناب هایل بزرکوار
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 06 امرداد 1400 11:06
درود برشما
بسیار زیبا سروده اید
مهدی رستگاری 10 امرداد 1400 18:34
سلام و درود و سپاس بیکران جناب انصاری عزیز و بزرگوار