حدیث عشق، قلم را که بر نمی تابد
به عشق رفته به غیرش که سر نمی تابد
دری که عشق بندد، سپاه عالم را
دلا به پایه میاور، که در نمی تابد
اگر که برق زَری دیدگـان به خود دوزد
بـه چشمِ پیرِ خردمند، زر نمی تابد
حریص چرخ، کمر وَه چه خوش برقصاند
مرا که جز به نگارم کمر نمی تابد
گواه شعرِ تَرم را حکایتی زیباست
به دستِ خلق، مگر شعرِ تَر نمی تابد؟
چراغ دین و هدایت به بوم و بَر روشن
به ذهنِ خامُشِ خفاش، گر نمی تابد
به چشم خفته در این دهر، این عجب نَبوَد
ستاره ی سـحری در سحر نمی تابد
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 8
حمیدرضا عبدلی 30 خرداد 1395 23:49
یا سلام استاد بزرگوار بسیار زیبا موفق باشید
طارق خراسانی 31 خرداد 1395 12:57
سلام و درود
سپاس از حضور گرم و صمیمانه ی حضرتعالی
در پناه خدا..................................................................................
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان) 31 خرداد 1395 01:19
درودتان باد استاد بزرگوار عالییییی
برازنده و موزون
سرافراز و پیروز باشید
طارق خراسانی 31 خرداد 1395 12:59
سلام و درود بر ایمان عزیزم
ممنونم از تذکرتان بله ببندد درست تایپ نشده پیری و هزار مشکل
ویرایش خواهم کرد .
سپاس از حضور موثر و گرمتان
در پناه خدا شاد زی
مریم شانظری 31 خرداد 1395 04:20
طارق خراسانی 31 خرداد 1395 13:00
لام و درود بی حد به بزرگ بانوی شعر ایران
سپاس از حضور مشوقانه ی شما
در پناه خدا..................................................................................
حسن کریمی 31 خرداد 1395 18:19
جناب خراسانی سروده نغز وشیوائیست خواندم ولذت بردم درود بر قلم پر توانتان
طارق خراسانی 01 تیر 1395 08:42
درود بر شما استاد کریمی که اسوه مهر و محبت هستید
تصدق شما
سپاس از حضور آن استاد گرامی
در پناه خدا............................................................................