3 Stars

بغض گلو

ارسال شده در تاریخ : 28 آذر 1395 | شماره ثبت : H944436


بعد تو از همه عالم نفسم می گیرد
از همه شهر بدون تو دلم می گیرد

هرچه در گوش من این باغ غزل می خواند
باز در عمق دلم شوکت غم می گیرد

می نشینم بنویسم غزلی از چشمت
ناگهان بغض گلو دست قلم می گیرد

جای خالی تو را با غزلم پر کردم
غم تو شور و نشاط از غزلم می گیرد

پشت این پنجره ها با دل خود درگیرم
غم و تنهایی من باز بهم می گیرد

تا " پرستش " نکنی عشق و غزل بی معنی ست
گاه در حنجره ام جای تو غم می گیرد

پرستش مددی

۱۳۹۵.۰۶.۰۹

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 231 نفر 314 بار خواندند
محمد جوکار (04 /10/ 1395)   | علی اکبر سلطانی (04 /10/ 1395)   | سیدعلمدار ابوطالبی نژاد (04 /10/ 1395)   | پرستش مددی (06 /10/ 1395)   | حسن جعفری (06 /10/ 1395)   |

رای برای این شعر
علی اکبر سلطانی (04 /10/ 1395)  حسن جعفری (06 /10/ 1395)  
تعداد آرا :2


نظر 2

  • سیدعلمدار ابوطالبی نژاد   04 دی 1395 18:45

    سلام خانم مددی گرامی
    غزلی بسیارزیبا ازسرکارخواندم ولذت بردم .اما حیف که قافیه درمصرعهای 1و2و8 اشکال دارد ودردو جا
    نیز « غم» تکرارشده است .متاسفانه شاعربدون هیچ تلاشی برای سامان دادن قافیه ها به همان جوشش درونی وبداهه
    قناعت نموده است. فارغ ازاینکه شاعری دراین حد ازمضمون پردازی و با قریحه شعری بالا ، حیف است در پالایش
    جزئیاتی ازاین گونه درشعرش غافل مانده باشد.
    سرافرازباشید وهمیشه شاعر

  • حسن جعفری   06 دی 1395 23:21

    rose rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا