این کوچه ها به آمدنت تشنه تر شدند
با رد پای خسته ی من گام میزنی؟
اینجا تمام ثانیه هایم جهنم اند
حرف از هوای ناب لب بام می زنی؟
من مانده ام شبیه خودم در خیال وهم
انگار پیش بغض غزلها شکسته ام
در انجماد یک تب جانسوز بی رمق
از هرچه عشق از غم و از غصه خسته ام
از زوزه های خسته ی بادی که در من است
تا انتهای کوچه ی دلتنگ زندگی
می سوزم و دوباره به خاکستر دلم
دل می دهم به شیوه نیرنگ زندگی
هرشب کسی به بغض دلش می کشد مرا
من انتهای کوچه ی بن بست ماتمم
تاریک می شود تن این شهر در سکوت
در ازدحام حلقه ی اندوه آدمم
نزدیک مقصدی که پر از شک و شبهه است
هی می رسم و حجم دلم آب می شود
پای " پرستش "ی که دعایش غرور توست
هرشب نگاه فاجعه بی تاب می شود
پرستش مددی
۱۳۹۵.۱۰.۱۱
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 7
محمد جوکار 14 دی 1395 00:57
" هرشب نگاه فاجعه بی تاب می شود "
از زورقی که راهی تالاب می شود
دستم به ماهتاب نگاهت نمی رسد
مثل پلنگ ، که عاشق مهتاب میشود
" خلوتگزیده را به تماشا چه حاجت است؟"
وقتی که عشق جلوه ی محراب می شود
نیلوفرانه با من تنها ، بمان عزیز
مثل گلی که عاشق مرداب میشود... بداهه
===============
درودها مهربانو مددی عزیز
و آفرین ها بر رقص قلم زیبایی آفرین تان
پرستش مددی 20 دی 1395 15:19
عرض ادب استاد گرانقدر
درود بر شما ..ممنونم بابت بداهه زیبایتان
سپاسگزار همراهی شما بزرگوار هستم
مهرتان ماندگار
میرعبدالله بدر ( قریشی) 14 دی 1395 07:38
درود هــــــــــــــــــا
زیبا بود مهربانوی گرامی
قلمت بر اندیشه های ناب تابناک باد.
پرستش مددی 20 دی 1395 15:20
عرض ادب
سپاسگزارم
طارق خراسانی 14 دی 1395 23:58
هرشب کسی به بغض دلش می کشد مرا
من انتهای کوچه ی بن بست ماتمم
تاریک می شود تن این شهر در سکوت
در ازدحام حلقه ی اندوه آدمم
سلام بزرگ بانوی شعر ایران
چهارپاره ی بالا یک چیز را به ما می فهماند و آن دیگر خواهی شاعر بی همتای ماست.
برخی از مردم فکر می کنند شاعران بی خیال عالم و آدمندو درباره شاعر آنگونه که باید و شاید نمی توانند خوب قضاوت کنند.
من وقتی مثنوی عشق را می سرودم بی اختیار می گریستم همسرم نگرانم شده بود و سعی می کرد مرا از ادامه سرایش مثنوی بازدارد مثنوی تمام شد و چشمانم آب مروارید آورد ...
شاعران خوبی دیده ام که درد مردم درد آنان بوده است این شاعرارن خود باره و خودخواه نبوده اند و اکنون این چهارپاره ای تان عمق احسای پاک شما را به تصویر می کشد شاعری که درد مردم و اندوه شان را خوب می شناسد و در کنار آنهاست.
سپاس از این اثر زیبا که به اشتراک گذاشته اید.
در پناه خدا سلامت و شاد زی
طارق خراسانی 15 دی 1395 00:05
اصلاحیه
شاعران خوبی دیده ام که درد مردم درد آنان بوده است این شاعران خود باره و خودخواه نبوده اند و اکنون این چهارپاره ی تان عمق احساس پاک شما را به تصویر می کشد
پرستش مددی 20 دی 1395 15:24
عرض ادب و احترام استاد خراسانی گرانقدر
سپاسگزار حضور پرمهر و لطف همیشگی شما بزرگوار هستم
ممنونم از توجهتان
برقرار باشید و پایدار به مهر