3 Stars

معمار عشق

ارسال شده در تاریخ : 31 اردیبهشت 1395 | شماره ثبت : H943314

عشقت شده معمار در سازندگی حالا...
با آن به دست آورده ام ارزندگی حالا...

یک دردِ مُزمن... مشترک بین من و تو بود
قاطی شد امّا کار از پیچیدگی حالا...

دانی که دلگیرم زتو این روزها خیلی
بستی گره ها لعنتی! بر زندگی حالا...

پیغام دادی بعدِ این یکسال و اندی ماه
برگشته ام این گونه با آمادگی حالا...

یک رنگ بودم سر به سر چون سایه ، می بینیم
افتاده در حالِ بد و سرخوردگی حالا...

با این که درگیر هزاران کار بیرونم
ذهنم شده مشغولِ این دلدادگی حالا...

برگی دگر از صفحه ی تاریک رو کردم
باید رها سازم دلم از بردگی حالا...

پاکیزه می سازم درونم از تو زیراکه
گردیده ام درگیر این آلودگی حالا...

تصمیم آخر سخت بود اما گرفتم آن
برگشته ام با این چنین ورزیدگی حالا...

عشق تو ویران کرد دیوار دلم هرچند
هرگز ندارم لاجرم شرمندگی حالا...

پیمانه با چشمت زنم در گوشه ا ی تنها
ابر دلم امّا زند بارندگی حالا...

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 228 نفر 329 بار خواندند
حسن جعفری (01 /03/ 1395)   | حمیدرضا عبدلی (02 /03/ 1395)   | حسن کریمی (03 /03/ 1395)   | علیرضا خسروی (04 /03/ 1395)   | پرستش مددی (25 /03/ 1395)   | ایمان کاظمی (متخلص به ایمان) (25 /03/ 1395)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :4


نظر 6

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا