مهتاب من
روزگاری برایم ، پندِ تاریخ ، به ارمغان می آوردی.
مرا ، جغرافیا و جبر، می آموختی.
دراین شب طولانی ، به انتظار تو نشسته ام.
ازجایگاهِ بلندت به سویم فرود آی .
هرگز چشم از توبر نخواهم داشت.
تنها دل به گفته های تو خواهم سپرد.
تمنا می کنم این بار ،
از جبرِ تاریخ برایم بگویی .
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 30 فروردین 1402 08:28
درود بر شما
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 11 امرداد 1402 15:49
علی معصومی 01 خرداد 1402 06:07
جناب انصاری نازنین
♡♡♡♡
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 11 امرداد 1402 15:51
شهناز عیدی وندی 01 خرداد 1402 15:31
درود بر شما
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 11 امرداد 1402 15:49