دوستاقدایام
بیر دویغو سیخیر منی
قبیر سیخینتی سی کیمی
گینه سن یوخوما گلیبسن
سحر...
آنادان امدیگیم سوت
بورنومدان گه له جک.
معصومه عبداله زاده
(تبسم )
(برگردان به فارسی)
درزندانم
یک احساس رنجم میدهد
مثل عذاب قبر
دوباره تو به خوابم آمدی
صبح...
شیری که از مادرم خوردم
از دماغم خواهد آمد.
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 9
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 06 تیر 1394 21:53
آآآآآآفرین بسیارزیبست
کمال حسینیان 06 تیر 1394 22:22
درودتان باد باد تبسم گرامی
بسیار زیبا و شاعرانه
پاینده باشید بانو
طارق خراسانی 06 تیر 1394 22:28
سلام و بس درود
شعر زیبای تان را خواندم و لذت بردم
چون از عذاب قبر مطلبی بیان فرموده اید باید عرض کنم وقتی پارامتر های حیات در خون از بین رفت بدن هیچ دردی را احساس نمی کند و قبر نیز هیچ فشاری به مرده وارد نمی کند چون چهار طرف آن آجر چینی و با بدن میت فاصله دارد.
شب اول قبر:
باید توجه کنیم که منظور از قبر، مکان فیزیکی ای نیست که میت را در آن قرار می دهیم. بلکه عالم قبر، همان عالم برزخ است که آیات متعددی در قرآن اصل وجود آن را قطعی می کند.
دلیل بر وجود چنین جهانى که گاهى از آن تعبیر به" عالم قبر" و یا" عالم ارواح" می شود از طریق ادله نقلیه است آیات متعددى از قرآن مجید داریم که بعضى ظهور و بعضى صراحت در این معنى دارد.
«وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛[مومنون/۱۰۰] پیش روى آنها (عالم) برزخ است تا روزى که برانگیخته شوند.»
در عالم روح باز هم به پیکر بی جان و متلاشی شده هیچ ضربه ای وارد نمی شود چون بدن فاقد احساس است اما مرحله روح و جان مرحله ای عالی و قدسی ست که ان شاءالله در فرصتی مناسب درباره ی آن صحبت خواهیم داشت.
در پناه خدا شاد زی
تبسم عبداله زاده 07 تیر 1394 00:41
یاشا
زهرا
باجیم.
تبسم عبداله زاده 07 تیر 1394 00:43
سلاملار
و
سایغیلار
یاشایین
حسینیان
جنابلاری
مینت
دارام
لوطفونوزا.
تبسم عبداله زاده 07 تیر 1394 00:45
درود
جناب
خراسانی
سپاس
از
مطالب
ارزنده تون
من
شنیدم
که در
فشار
قبر
دنده ها
در هم
میروند
وشیری
که
ادمی
از
مادر
خورده
از
دماغش
میاید
به
همین
خاطر
این
تشبیه
را
در
شعرم
اوردم.
اصغر چرمی 07 تیر 1394 08:39
سلام
درود بر شما
احساس خاصی در شعرتون مشاهده می شه
منوچهر منوچهری(بیدل) 08 تیر 1394 11:36
سلام و درود بر شما اشعاری زیبا وبا احساس ممنونم
تبسم عبداله زاده 08 تیر 1394 19:27
درود
و
سپاس
جناب
چرمی
جناب
منوچهری