حرز جانم شده این چهره ی کنعانی تو
آمده چشم دلم باز به مهمانی تو
تاج این دولت شاهی به سرم آمده چون
دگر این کلبه ی احزان شده نورانی تو
گوشه ی کنج دلم یک شب شعری برپاست
چون به سر آمده این رفتن بارانی تو
ازسر شوق دراین حلقه ی زنجیر جنون
پرپروانه شکسته شده قربانی تو
باز در سلطنتت یوسف مصری تو ببین
که زلیخا شده رسوا شده زندانی تو
نیمه شب های منو حافظ و غمها مخورش
گویی دانسته تمام است غم طوفانی تو
حال غمدیده ی من بِه شده حالش که دگر
سر شوریده رسیده است به سامانی تو
ماه من روی زمینی نه در اوج ملکوت
آسمان آمده امشب به غزلخوانی تو
#میمنت_تولایی
@meymanat_Tavallaee
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 4
محمد جوکار 08 تیر 1396 00:28
درودت باد مهربانو تولایی عزیز
خرسندم که غزلی نغز از اندیشه و احساس نابتان میخوانم.
با افتخار در کانال زیبای اشعارتان در تلگرام عضو شدم
رقص قلمتان پایدار
میمنت تولّایی 08 تیر 1396 19:13
سلااااام و عرض استاااد بزرگوارم
واقعا ممنونم از محبت شما
مقدمتون گلبارون
باعثافتخار منه حضور شما
بی نهایت سپاسگذارم
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 09 تیر 1396 11:38
درود بر شما
دستمریزاد
میمنت تولّایی 09 تیر 1396 11:47
سلام و عرض ادب استاد
ممنونم از حضور و نگاه زیباتون