بوی گندی می آیدازاین شهر
آدم هایش خواب خیانت می بینند
مردمانش همه رنگ
سایه هایش به فریب دل ما می خندند
من ساز غلطی می شنوم
دلم می گیرد هرکسی پنهان است ازخویش
ریشه آدم به خیانت پیوست
قلب هایش سنگی شد
اعتماد مرگ خوشی ها خواهدبود
دل آدم می گیرد این جا
فرصت شام شبی با رویا نیست
خنده هایش عاشقانش بی معنا است
مهربانی که نشسته به قفس
همه درحال خیانت به خدا
دست ها آغشته به خون
اسمان دل آدمایش یک رنگ نیست
هرکسی دشنه نامردی را
می بوسد با کینه دل
قلب هایش به حسادت روشن
شهر خفته به تاراج هوس
دل ادم می گیرداینجا
هرکسی نامه سردی دارد
با منطق بیماری دل
چه بهار سردی است
مردمی می بینم که
قفل کینه به درب می اویزند
دل ادم می گیرداینجا
حاجی اقا-شهر تنهایی
کانادا مونترال-4/2/2017
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 2
حسن کریمی 16 فروردین 1396 22:33
سلام عر ض تبریک سال نو وتشکر مجدد از کلیپ زیبای شما روی شعر نوبت نوروز من شعر شهر تنهائی شما را
خواندم زیبا بود لذت بردم موفق وکامروا باشید جناب حاج اقا
حسین حاجی آقا 17 فروردین 1396 03:51
تشکر استاد زحمتی نیست خداوند نگهدارتان باشد