انگشتانم قلم را در آغوش گرفته و
بر بستر پاک و زلال کاغذ
بوسه میزند و می گرید
می چکد عاشقانه هایش
از دهان زخمی قلم
آفتاب دلم خاموش و
ستارهء چشمانم به تاریکی نشسته
نگاهم را با لهجهء باران و
خاکستر غبار غم را بر مژگانم ببین
لبریزم از اشک و آه
دیگر بس است
هر چه زخم خوردم و
زهر سر کشیدم
فریاد دادخواهی ام را بشنو...
#زیبا_آصفی_آمین
6 اردیبهشت 95
شب و سکوت
Ziba Asefi
https://telegram.me/zibaasefi
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
علیرضا خسروی 19 اردیبهشت 1395 00:05
احسنت بانوی گرامی
درود بر شما
حمیدرضا عبدلی 19 اردیبهشت 1395 06:00
با درود بانو بسیار خوب سروده اید موفق باشید
موسی ظهوری آرام 20 اردیبهشت 1395 04:12
درودها بانو زیبا است دست مریزاد