3 Stars

دلم اسیر تو ماندست !

ارسال شده در تاریخ : 16 اسفند 1396 | شماره ثبت : H946022


دلم اسیر تو ماندست!

دلم اسیر تو ماندست و پای در بندست
غمت به سینه ی من همچو کوه الوندست

مکن تغافل از این بیشتر که ترسم خلق
گمان برند که این بنده بی خداوندست

اگر که حسن تو این است و عشق من این است
یقین بدان‌ دو شگفتیِ بی همانندست

اگر که‌خاک‌ شوم من ، پس از هزاران سال
بدانکه باز دلم بر تو آرزومندست

به زیر بار محبت نرفته کی داند
که رنج ثقل نفسگیر این بلا چندست

کشید رنج محبت دلم بسی همه عمر
از آنچه بر سرش آمد هنوز خرسندست

ز یار جانی و جان ترک جانش آسانتر
اگر ز صدق کسی اهل مهر و پیوندست

تو مرغ عشقی و پرواز نا به هنگامت
به عزم کوچ ، به دل سایه ی غم افکندست

نمی کنم ز تو دل لیک می کنم از جان
قسم به رنگ دو چشمت که صعب سوگندست

به کام جان ز فراق تو شهد چون زهر است
کنار تو به دهان صبر زرد چون قندست

ببین که شعر ترِ من به لطف چون آب است
اگر چه سخت تر از قلّه ی دماوندست

دلیل لطف کلامم نه در بیان آید
که از عنایت غیبی عزیز و دلبندست

شاعر : مجید شفق

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 143 نفر 210 بار خواندند
حسین حاجی آقا (22 /12/ 1396)   | حبیب رضایی رازلیقی (23 /12/ 1396)   | مجید شفق (13 /06/ 1397)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :1


نظر 2

  • حسین حاجی آقا   22 اسفند 1396 03:25

    کشید رنج محبت دلم بسی همه عمر 
    از آنچه بر سرش آمد هنوز خرسندست
    افرین صد افرین بر شما rose rose

  • حبیب رضایی رازلیقی   23 اسفند 1396 01:22

    سلام استاد شفق عزیز

    در بالا خواندم که نوشته بود شاعر از ما نقد خواسته

    مگرنقدی میتوان بر اشعار شما نود
    تنها کلامی که میشود گفت

    احسنت و تبارک الله

    rose rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا