3 Stars

در صفحه ی لرزان دلم نقش تو پیداست هنوز

ارسال شده در تاریخ : 25 خرداد 1394 | شماره ثبت : H94462

در صفحه ی لرزان دلم نقش تو پیداست هنوز
دستت سر دیوار نگاه من هویداست هنوز
رندانه نشستی به تماشای دلم فصل بهار
در سایه ی گیسوی نهالی که چه زیباست هنوز
رقصید به صحرای دلم دختر عشقت لب حوض
افتاد نگاهم به دو چشمی که فریباست هنوز
من هر چه که کردم به تمنای دلم بود عزیز
منت سر دل باد که بیواسطه شیداست هنوز
گفتند تو دلخوش به چه بودی که شدی عاشق این
گفتم به شعوری که به دل داشت و برجاست هنوز
رفتی تو و من گم شده در متن همین شهر شلوغ
من پیر ولی کودک دل عاشق و برناست هنوز
عاشق شده ام،هر چه که آید به سرم حق من است
تقصیر کسی نیست که"از ماست که بر ماست هنوز"

علی صمدی پاییز 93

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 447 نفر 843 بار خواندند
حسین دلجویی (26 /03/ 1394)   | زهرا نادری بالسین شریف آبادی (26 /03/ 1394)   | اصغر چرمی (26 /03/ 1394)   | طارق خراسانی (26 /03/ 1394)   | روح الله اصغرپور (26 /03/ 1394)   | اعظم جعفری (26 /03/ 1394)   | محمد دهقانی هلان (26 /03/ 1394)   | فاطمه خواجویی راد (26 /03/ 1394)   | مینا آقازاده (26 /03/ 1394)   | کمال حسینیان (26 /03/ 1394)   | علی صمدی (27 /03/ 1394)   | منوچهر منوچهری(بیدل) (27 /03/ 1394)   | دادا بیلوردی (30 /03/ 1394)   | امیرحسام زمانیان (05 /06/ 1399)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :5


نقد 16

  • حسین دلجویی   26 خرداد 1394 10:34

    سلام نازنین داداش گلمممم
    مهمانت بودم
    شاید اولین مهمان..
    اثری زیبا خواندم
    با یک تفاوت که بارها در باره ش باهات حرف زدم
    وزن.....
    وزن مرسوم و پر کاربرد
    اوزان مهجور...و کم کاربرد
    اوزانی ک شاید در اشعار متقدمینی چون کسایی مروزی، دقیقی ، عنصری ، مسعور سعد و کمی هم رودکی رایج ومسطلح بود
    راستش موندم ک اون کلمه ی «هنوز» در انتهای ابیات و مصاریع تو چکار میکنه
    منکه نقش خاصی ازش نمیبینم که لااقل بگم علی جان در ترکیب و تلقیق یکی دو کلمه ی زیبا ، ردیفی زیباتر و شاعرانه تر خلق کرده..
    البته هر شاعری با یه سری از اوزان خاص خودش هست که ملکه ی ذهنش هست و قابل تغیر نیست..
    جز اینکه بگویم علی جان با اضافه کردن کلمه «هنوز» وزنی مرسوم را با اضافه کردن دو هجا به وزنی نامرسوم وکمترک بلااستفاده تبدیل کرده..
    حالا میاییم یکی دوبیت ابتدایی شعر رو با هم مروری مجدد میکنیم..

    در صفحه ی لرزان دلم نقش تو پیداست هنوز
    دستت سر دیوار نگاه من هویداست هنوز

    رندانه نشستی به تماشای دلم فصل بهار
    در سایه ی گیسوی نهالی که چه زیباست هنوز

    حالا ببین با کوچلویی تغیر چ اتفاقی خواهد افتاد

    در صفحه ی لرزان دلم نقش تو پیداست
    چشمان قشنگت ، سر دیوار هویداست

    ای دوست چه رندانه نشستی به تماشا
    در سایه گیسوی تو این شعر فریباست

    و الی آخر....

    حالا وزن این تغیرات تبدیل شده به...
    « مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن »
    وزنی بسیار ریتمک خوش اهنگ و جا افتاده و مرسوم..
    پس به امید روز ب روز زیباترین هاتان گل داداش متذوق ومتواضعم..

    یه ترانه یه غزل
    یه نگاه
    یه شراب بی مثل
    مثل عسل
    یه پرستو یه قناری
    یه دوتا فصل بهاری
    میشه خندون بود و عاشق
    مثل اون جام شقایق
    بی تو حتی دل و دین و دل و دست و دل وبالم ابری است
    نفسم سبزه ولی
    تو نگاهم پر درده
    پر دردای بزرگ
    پر اشکه توی چشمام
    یه ترانه دارم اینجا که مثه یه شعر نو
    یه سپیده یا سیاه
    نمیدونم چی اینجا
    اومدم تا چشمامو فرشای راهت بکنم
    تا نگاهت بکنم
    بخونم ترانه تو
    ببینم بهانه تو
    دستای یگانه تو
    بازی زمانه تو
    توی دستات پر شعره
    پر واژه های ناب
    پر آبه غزلای مثل ابرت
    تا نگاهم میکنی
    غرق غزل میشن چشام
    پر واژه پر ترکیب و صدا
    پر فصل رنگینک آبی چشات
    به خدا ناز نگاتو دوس دارم
    آبی و سبز چشاتو دوس دارم
    داداشی گفتنای کنج لباتو دوس دارم
    =====
    علی صمدی بهار92

    applause applause applause
    rose rose rose

    • روح الله اصغرپور   26 خرداد 1394 11:58

      با سلام خدمت عزیزان و آقای صمدی و آقای دلجویی که شعر را نقد کرده اند.
      به نظر بنده وزن شعر آقای صمدی خوش آهنگتر و وزینتر از وزنی که آقای دلجویی قافیه زیبای هنوز را حذف کردن می باشد.مگر ما از خودمان می خواهیم وزن دیگری اختراع کنیم که به قدیم یا جدید بودن آن فکر کنیم همه اوزان عروض و قافیه مشخص است.
      این نحوه نگارش ما است که شعر را مدرن یا امروزی و یا مثل گذشته می کند و به وزن ربطی ندارد.
      نازنین در نظرم مانده هوای تو هنوز
      عقل مسکین دلم هست گدای تو هنوز
      با نگاه تو مرا شرح معما به وجود
      آمد از بوی خوش حال و هوای تو هنوز
      حالا ما بیاییم بگیم چون این وزن ها را مثلا مولانا یا فردوسی استفاده کرده ناموزون است؟؟؟؟
      این کلام شعر و نحوه نگارش باید فرق کند همین...

      • طارق خراسانی   26 خرداد 1394 20:27

        سلامی چو بوی خوش آشنایی
        درود بر جناب اصغر پور عزیزم
        جناب صمدی بدون هیچ چون و چرایی شاعرند و شکی بر این حقیقت نیست و یک شاعر خوب و متعالی کسی ست که تا آخرین نفس هایش استادی در کنارش داشته باشد و این امر خیلی سخت است چون شاعر لحظه به لحظه رشد می کند و به استاد تواناتری نیازمند می شود.
        سال ها معلمی کرده ام اگر فرزند دشمن پدرم هم شاگرد من می شد وظیفه ی خودم را به نیکی انجام می دادم تا چه رسد به جوانان عزیز این سرزمین.
        تعلیم و تعلم امری مهم وواجب است من نمی دانم جناب صمدی عزیز ما اصولن اهل نقد و بررسی هستند یا خیر و امیدوارم ایشان نظر مبارکشان را در خصوص نقد بیان کنند اگر مایل به نقد نباشند کسی حق ندارد شعر ایشان را نقد کند .
        استاد دلجویی انسان افتاده و بزرگواری ست وی در زمینه سرایش سال هاست که کار کرده و استادان بزرگی را بر تربیت و تعلیم خویش دیده است و "هنوز" عزیز جانم زاید است یعنی وزن را خراب کرده چرا اگر جناب صمدی می آوردند :
        در صفحه ی لرزان دلم نقش تو پیداست هنوزم
        این وزن به دست می آمد و درست بود :
        مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن
        پسر عزیزم
        بنده هنوز از شما و استادان و دیگر شعرای مهربان تمنا می کنم اگر در جایی شعرم چه از لحاظ معنایی و چه وزن و قافیه مشکل دارد به من بگویید این نهایت آقایی و بزرگی شماست بر این حقیر.
        اما اینکه بگوییم این شعر به سبک و سیاق قرن چهارم و پنجم سروده شده را هرگز قبول نداشته و نیز خردمندانه نمی دانم الان شما همین مثنوی مرداب و سپیدار را مطالعه بفرمایید بنده با زبان شعرای کهن یک تصویر زیبای جدیدی را آفریده ام مهم این تصویر است ...
        سپاس از حضور بسیار خوب و پسندیده ی آن عزیز بهتر از جانم در دفتر حضرت صمدی گرانمهر.

        در پناه خدا شاد زی


        rose rose rose

        • روح الله اصغرپور   27 خرداد 1394 12:32

          استاد خراسانی بنده هم ترک ادب نکرده و از دانسته های اندک خود بیان فرمودم. و دقیقا با نظر شما در مورد دوم موافقم منهم جز این چیزی نگفتم این تصاویر شعری است که شعر را زیبا می کند و به وزنی که مثلا رودکی سروده ندارد.استاد دلجویی فرموده اند که وزن اشعار آقای صمدی ما را به یاد رودکی ،منوچهری ... برده است.
          ولی درباره ردیف هنوز من هیچ سنگینی ای در شعر آقای صمدی حس نکردم .
          اگر زحمتی نیست غزل استاد دلجویی که به زیبایی سرودند را نگاه کنید که با بیت زیر شروع می شود:
          تو می آیی و من دیگر نمی یابم نشانم را
          چنانکه دست من گم میکند راه دهانم را
          به نظر من اگر استاد ما «را » یا همان ردیف را حذف کنند شعر زیبا و ضربی خوانده می شود.
          عزیزان و استادان بنده اگر کلامی یا نکته نظری درباره شعر عنوان می کنم هیچ وقت جسارت بی ادبی یا بی احترامی برای اساتید و شاعران ندارم.
          چرا که بنده به مدت 2 سال به هیچ انجمنی نمی روم علتش هم این است نمیتوانم قبول کنم که من شعر بخوانم ایشان به به بگوید و او شعر بخواند من چه چه بگویم.
          انجمن یعنی اینکه ما بتوانیم اشعارمان قوی تر از هر روز بنویسیم و در جای خود به تحسین آن بپردازیم.
          باز هم اگر دوستان از من ناراحت هستند هیچ وقت نقدی و نظری نخواهم داد.
          با تشکر ر.ا.راجی

    • کمال حسینیان   26 خرداد 1394 22:43

      با سلام بر یکایک دوستان
      اذن رخصت از جناب صمدی ، دوست و استاد دیرینه و دیگر اساتیدم و جناب اصغر پور
      مباحثی هست در باب بحر های عروضی، که اوزان شعری حاصل زایش از آنهاست
      ما در شعر پارسی 19 بحر داریم که 7 بحر متفق الارکان هستند و ابداع شاعران ایرانی و فارسی زبان است و 12 بحر که مختلف الارکان هستند و از عروض عرب ( که باز مبدع اصلی آن فردی ایرانی الاصل مقیم بصره به نام ابو عبدالرحمان خلیل ابن احمد ابن عمر ابن نعیم فراهیدی از شاهزادگان فراهید ایران می باشد)
      بحر در شعر مانند دستگاه در موسیقی ست ، همانطور که 7 دستگاه موسیقی دارای گوشه های گوناگون است بحر هم همین ویژگی را دارد
      بحور متفق الارکان عبارتند از :
      بحر متقارب- بحر متدارک- بحر رمل- بحر هزج- بحر رجز- بحر کامل -بحر وافر
      بحور مختلف الارکان عبارتند از :
      بحر مضارع- بحر مجنث- بحر خفیف- بحر مقتضب- بحر منسرح- بحر طویل- بحر مدید- بحر بسیط- بحر سریع- بحر قریب- بحر جدید- بحر مشاکل
      که اگر عمری بود در وبلاگ همین سایت در نوشتارهای هنر سرایش آموخته هایم از اساتید حاضر را به مشق امتحان خواهم سپرد
      و ارکان اوزان عروض که از این بحور مشتق شده اند عبارتند از :
      1. سبب (خفیف - متوسط - ثقیل)
      2. وتد ( مقرون - مفروق - کثرت)
      3. فاصله ( صغرا - کبرا - عظما)
      که این ارکان برای تشخیص و استفاده از موسیقی کلمات و حرکت ها و سکونهای واژه بندی ابیات است (همان موردی که استاد دلجویی اشاره کردند)
      دوست گرامی ام جناب اصغر پور توجه داشته باشید که اوزان حاصل از از این بحر های عروضی تا قرن نهم به تعداد 32 وزن ثبت شده بود و تا قرن پیش به 165 وزن رسید و اکنون بیش از 600 وزن ثبت شده در شعر فارسی موجود است
      اگر به این تعداد، وزن های مهجور و یا اختیارات شاعری ( که گاهاً ارکان افاعیلی را کم یا زیاد می کنند) اضافه کنیم چند وزن خواهد شد؟
      اینکه می فرمایید نباید وزن ابداع کرد بنده مخالفم ، همانگونه که 32 وزن قدیم به این تعداد رسیده ، باید بیشتر تلاش شود که اوزان جدید هم به وجود بیاید و بهتر از آن اینکه بهایی دوباره به شعر ریتمیک و مضرابی و سیلابی و هجایی بدهیم تا باعث پیشرفت هر چه بیشتر ادبیات شویم
      جوانان شاعر توجه داشته باشند هر چقدر قدرت بیان و موسیقی شعریشان بیشتر باشد و به زبان به روزتری توان سرودن داشته باشند دلیل بر اشراف کامل بر شعر نیست ، پیران این علم ، با تک تک سلولهایش ، شعر را زندگی کرده اند ، حتی اگر ما کلام شان را نپسندیم و یا ایرادی در ابیاتشان ببینیم
      سفارشم فقط تواضع است و بس
      برای متنی که ارائه شد از دو منبع استفاده کردم
      1. وزن شعر فارسی - اثر دکتر خانلری - انتشارات توس 1373
      2. معانی و بیان - اثر دکتر تجلیل - مرکز نشر دانشگاهی - چاپ دوم

      پاینده باشید
      rose

      • طارق خراسانی   26 خرداد 1394 23:07

        applause applause applause applause applause applause
        applause applause applause applause applause applause

      • شاعر مهمان
        شاعر مهمان 27 خرداد 1394 13:30

        با سلام بنده قصد جسارت به کسی نداشته و ندارم.لذا به نظر بنده که نه به نظر مرحوم استاد دکتر محمدجعفر محجوب بهترین اوزان همان اوزانی متداول هستند که استفاده شده است.
        سبک خراسانی در شعر فارسی دکتر محجوب

  • حسین دلجویی   26 خرداد 1394 12:42

    درود بر دوست خوبم جناب اصغر پور گرامی..
    اول بگویم ک بنده نه نقادم و نه تجربه ای در نقد دارم
    فقط به اتکای تجربه سی وچهار سال سرایش کلاسیک نظر خودم را منعکس میکنم؟ زیرا نقد دانشی ست بسیار وسیع و والا

    جسارتا خوب بود شما هم نقد و تحلیلی از خودتان بر شعر جناب صمدی مینگاشتیدتا از نظرات شما هم مطلع مشدیم
    اینکه شما نوشته اید نقد بر نقدست
    ما اینجا برای فراگرفتن بیشتر از نظرات عزیزان جمع شده ایم
    نه اینکه منتقد نقد دیگران باشیم
    شما میتوانستید در نقد خودتان بنوعی نظرات مطرح کرده بنده را کمرنگ و باطل کنید...نه نقد بر نقد
    کنید
    شما نوشته اید وزن جناب صمدی شیوا تر و روانترست
    اینکه بنده هم کامنت خودم به آن اشاره کردم که هر شاعری با تعدادی وزن خاص ارتباط برقرار میکند و ملکه ی ذهنش میشود
    مثل لسان الغیب که بیشتر با اوزان مرسوم عروض کار کرده اند
    در ضمن نوشته اید مگر اوزان اشعار دقیقی و مولانا یا فردوسی مهجورند؟ خیر مهجور نیستن ولی آنها به فراخور آن عهد و زمان چهار چوب نظمشان را پایه گذاری میکردند
    مگر نه اینکه منتقدین بر این اعتقادند که با مردم هر زمانه ای با زبان همان زمانه حرف بزنید
    اینکه حدیث نبوی هم دارد
    و دیگر اینکه بله باید وزن اختراع کنیم
    مگر همین بانو سیمین بهبهانی معروف نبود که اعجوبه وزنش خواندند و عامل و مخترع چندین وزن جدید در ادبات شد؟
    افاعیل و ارکان و صنایع بدیع شعر هم مثل موسیقی ست
    مثل تکنولوزی ست
    باید پیشرفت کند باید اوزان جدید به آن اضافه شود
    و این امر و این پیشرفت تحقق نمیابد مگر در بدعت گزاری و کار جدید کردن
    مکر نیما سنت رانشکست در وزن بدعد نکرد
    مگر سهراب ادامه نداد و یا مگر شاملو بنوعی حجت را تمام نکرد
    حالا مگر بعد از شاملو شاعران از پای نشستند و به همان قبلی ها اکتفا کردن؟
    نه...گمان نمیکنم ،اگر صوای چشم انداز پیش رو فقط به ایینه ی بغل متکی بودند که اینهمه سپید و کارکلماتور و پریسکه و زلال و وحشت و سه گانی اختراع نمیشد
    البته منظور من له یا علیه قالبی نیست که آنرا تاریخ بخوبی غربال خواهد نمود
    یک سوال هم از شما دارم
    شمایی که معترفید بر مرسوم بودن وزن جناب صمدی ،پس چرا در دو بیت احتمالا بداهه تان
    از وزن جناب صمدی شاهد نیاوردید و خود به وزن مرسوم«فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن شعر سروده اید

    در صفحه ی لرزان دلم نقش تو پیداست هنوز
    دستت سر دیوار نگاه من هویداست هنوز

    و اخرین سوالم از شما این است که شما بفرمایید وزن این غزل جناب صمدی چیست و بر اساس کدام وزن عروضی و ارکان ادبیات فارسی سروده شده است؟
    قصد جسارت نداشتم و هدف کلا انباشت داشته هاست ک بالطبع هر کس بفراخور بضاعت خویش از ان انباشت خوشه ای برچیند
    منتظرپاسخ شما خواهم ماند
    یا حق
    rose rose rose
    applause applause applause

    • روح الله اصغرپور   27 خرداد 1394 14:03

      با سلام مجدد .متاسفانه کلام ها در هم شد و منظور اصلی از میان رفت و ما آمدیم کلاس عروض و قافیه ایجاد کردیم.
      اساتید بزرگوار و گرامی خواهشمندم عرایض بنده حمل بر بی ادبی فرض نفرمایید.
      استاد دلجویی اولا اینکه بنده هیچ وقت عرض نکردم وزن شعر آقای صمدی مرسوم است فقط درباره فرمایش شما که فرمودین هنوز حذف شود بنده هم نظرم این است اگر حذف نشود زیبا و اهنگین است..
      اصلا بحث عروض و قافیه بنده مطرح نکردم که آقای استاد حسینیان اوزان قافیه را در نقدشان آورده اند.
      دقیقا این جمله را عرض کردم«به نظر بنده وزن شعر آقای صمدی خوش آهنگتر و وزینتر از وزنی که آقای دلجویی ردیف(البته بنده اشتباهی قافیه نوشتم) زیبای هنوز را حذف کرده اند میباشد.» دقت شود بعد از حذف ردیف هنوز.
      دوم اینکه: بله فراخور زمان ، بنده هم میگم بله فراخور زمان....شعر مثل فرهنگ به مرور زمان عوض می شود.هر روز نه.....
      با تشکر ر.ا.راجی

      • روح الله اصغرپور   27 خرداد 1394 14:06

        وزن شعر آقای صمدی مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل فعل
        که اگر هنوز حذف شود باز هم جز اوزان نامرسوم است.
        ولی تاکید می کنم بازهم نظر بنده در باب وزن و عروض نبود سوتفاهم نشود.

      • کمال حسینیان   27 خرداد 1394 20:19

        سلام و درود مجدد بر همۀ عزیزانم جناب راجی ، روح الله عزیز و اساتید دلم جناب دلجویی و استاد طارق و استاد صمدی عزیزم
        با این مطلب ادامۀ بحث رو آغاز می کنم:
        ما اکثراً گواهی نامه داریم و رانندگی هم خوب بلدیم ولی در هنگام رانندگی معمولاً کمتر به علائم، خطوط ممتد، راهنما زدن ها، سرعت غیر مجاز، رعایت فاصلۀ ایمنی و ... دقت می کنیم
        دیروز دو تا کتاب گرفتم دستم و قواعدی رو خدمتتون ارائه کردم ، ولی امروز دوست دارم دوستانه و صمیمی بنویسم
        اولاً که عزیزان من ، بنده هیچ وقت نقاد نبوده و نیستم و تا به حال (جز یک مورد آن هم بالاجبار) نقد نکرده ام، مطالب قبلی بنده هم حمل بر تایید و یا رد نظر کسی نبود، ولی امروز می خوام از داداش روح الله ام نقد کنم (البته اگه اجازه داشته باشم) و اگر خدای ناکرده از من به دل بگیرند کل مطالبم در بحث های این صفحه رو بر می دارم که ارزش دوستی برایم بیشتر از به کرسی نشوندن حرف هایم هست
        از سخنان خودتان شروع می کنم داداش :
        ((به نظر بنده وزن شعر آقای صمدی خوش آهنگتر و وزینتر از وزنی که آقای دلجویی قافیه(ردیف) زیبای هنوز را حذف کردن می باشد.مگر ما از خودمان می خواهیم وزن دیگری اختراع کنیم ))
        مگر ما می توانیم از آهنگ و ریتم وزنی صحبت کنیم که ارتباطی به عروض و به اصطلاح شما کلاس عروضی نداشته باشد، و طبق نوشتۀ خودتان ، اذعان کردید که مگر ما از خودمان می خواهیم وزن دیگری اختراع کنیم؟ همین نظر شما باعث شد تا با مقدمه ای عرض کنم که نه تنها ما بلکه باید تمام افرادی که دستی در شعر و ادبیات دارند، وظیفۀ شان ابداع وزن هست،
        دوم اینکه عزیز جانم مگر چه شما و جناب دلجویی می توانید بگید که به نظر من این ریتم و آهنگ بهتر است، کلاسیک تا زمانی کلاسیک می باشد که در چهارچوب قواعد خودش باشد، ما سه نفر در باب یک شعر بحث کردیم و تا اینجا دو یا سه وزن برای این شعر زیبا تشخیص دادیم، اگر دوستان دیگه هم در بحث شرکت می کردند خدا می داند چند وزن دیگه رو روی این غزل میذاشتن، پس هیچکدام ما مطلق نیستیم جز همان قواعد ادبیات
        و سوم اینکه داداش گلم جناب راجی عزیز من هیچ وقت نگفتم که شما خدای ناکرده بی احترامی به کسی کردید ، فقط خواستم بیان کنم که فضای دوستی ما بیشتر از آنی هست که با جدیت بنویسیم و مؤکد حرف بزنیم، روح الله جانم، دوستی را که درویش برایمان بیاورد روی سرِ من جا دارد
        این هم دومین نقد من
        ولی درمورد نوشته های خودم که سوء تفاهمی پیش نیاید(البته دوستان عزیز چه جناب صمدی و چه آقایان دلجویی و خراسانی عزیز به رفتار و ذات درونی من آگاهند) من کمترین مطلع ادبیات هستم در بین کاربران این سایت( این حرف رو به جد می گویم و هیچ تعارفی نیست) اکثر دوستان می دانند که من چگونه و از کجا شعر رو شروع کردم و اگر هم چیزهایی می نویسم ، به همت تعلیم همین دوستان است ، شما می توانید تمام نوشته هایم را مرور کنید چه در این سایت و یا چه در سایت های دیگر و وبلاگ شخصی ام و چه مجلات (اطلاعات هفتگی و روزهای زندگی) نمی توانید یک نمونه بیاورید که خالی از ایراد باشد، تمام شان نیاز به باز بینی و ویرایش دارند، این نیست که چون قواعد رو بیشتر می خونم پس بهترین شاعرم، به خود خدا قسم که می دانم از همه مبتدی تر هستم فقط قصدم این بود که دلبخواهی بحث نکنیم
        من در این سایت کلاسی ندارم فقط داشته هایم را به اشتراک می گذارم، ولی در انجمن خودمان (ققنوس) مجالسی داریم به عنوان کارگاه شعر و ساخت و نقد شعر ، که اساتید خوبی هم با ما همکاری می کنند
        جناب صمدی عزیز و دوستانم، خاطره ای بگم که خالی از لطف نیست
        روزی بخاطر اینکه بحث نقد را برای دوستان انجمن جا بیاندازیم اولین داوطلب برای نقد شدن شدم، خب تکلیف نوشته هایم که معلومه ، همش رو شخم زدند، ولی این بحث آنقدر داغ شد که هر چه می خواستند بارم کردند، حتی یکی از اساتید بلند داد زد که اینا شرّند نه شعر خجالت بکش و ...(البته عقیده ام این است که کسی که نقد می شود ، دیگر حق دفاع از شعرش را ندارد ، چون هر چه می خواسته تووی شعرش گفته، و باید شعر از خودش دفاع کند، تا وقتی که شعری رو نبستیم، مالک آن هستیم ولی وقتی که ارائه شد دیگر مال ما نیست باید که خوانندگانش اختیار دارش باشند حالا چه نقد مثبت و یا چه نقد منفی) الغرض آخر جلسه که دوست استادم مرا زیر بار فحش کشیده بود را گوشه ای صدا کردم و یک سکۀ نیم بهار بهش دادم ، گفت کمال این واسه چیه، بهش گفتم که ارزش ادبیات برام بیشتر از شعر خودمه، اگه یک شعر از من نباشه یا اصلاً خودم شاعر نباشم مگر چیزی از ادبیات کم می شه ، این کار تو باعث می شه یا شاعر بشم یا اینکه وقت خودم رو هدر ندم
        از جناب صمدی عزیز باز هم از صمیم قلب تشکر می کنم که این احساس ناب سرایش رو با ما به اشتراک گذاشتند و اجازه دادند تا من هم از بحث های شیرین دوستان استفاده کنم و بیاموزم
        دست بوس تک تک شما دوستانم
        کمال

        rose

        • حسین دلجویی   28 خرداد 1394 16:39

          همین تواضعت منو کشته....
          مگه دست لبم به اون لپ مبارک نرسه
          خدایی کبودش میکنم
          البته با مااااااچ.... نقل قولی از سید..

          rose rose rose rose
          love struck love struck love struck love struck
          applause applause applause applause

          رمزیست غزل، برای هر بوسه کنار
          در مکتب تو، خدای هر بوس وکنار
          .
          استاد ، مرادی و مریدم ،بگذار
          دانند همه ،صوای این بوس وکنار
          .
          در چشم شما قافیه ها می رقصند
          در حسرت دلگشای هر بوس و کنار
          .
          از جام صفای نقد ، امروز تو ،عشق
          پاشیده به ماجرای هر بوس وکنار
          .
          دست تو صفای بوسه را قیمت داد
          تو عامل اعتلای هر بوس و کنار
          .
          پیوسته سلامت و پر از عشق بود
          جام غزلت صوای هر بوس وکنار
          .
          با نیت بوسه دستتان می گیریم
          حالیست،نگو،جدای هر بوس وکنار
          .
          پشت سر هر بوسه دعایت با من
          تقدیم شما دعای هر بوس وکنار
          .
          بوسیدن دست تو سعادت دارد
          از بهر من و برای هر بوس وکنار
          .
          بگذار کنون به دستتان، بوسه زنم
          تا جان بکنم فدای هر بوس وکنار


          حسین دلجووو

  • علی صمدی   27 خرداد 1394 15:46

    سلام و درود بیکران و عرض ارادت به تمامی سرورانم
    از اینکه قابل دونستید و در مورد خط خطیهای من نوشتید بسیار سپاسگزارم
    اول عرض کنم که من اصلن بلد نیستم از شعرام دفاع کنم.
    من یه جایی خوندم که بعد از تقطیع کردن مصرع و از راست چهار تا چهار تا جدا میکنید تا وزن به دست بیاد
    که با این حساب که من جدا کردم وزن میشه:
    مستفعل مستفعل مستفعل مستفعلن فع
    کاری به وزن ندارم
    هرچه شما بفرمایین حتمن درسته چون اساتید بنده هستید

    و اینکه
    شما اصلن به یه چیز توجه نکردید
    و اون اینه که من دارم خاطرات ذهنم و اون چیزی که بهش وابستگی دارم رو به تصویر میکشم خاطراتی که با ذهن من عجین شده.
    من میکم
    در صفحه ی لرزان دلم نقش تو پیداست هنوز
    یعنی در گذشته من خاطراتی داشتم و کسی توی دلم جا داشته و عاشقش بودم و با اینکه رفته من {هنوز } دقت کنید هنوز فراموشش نکردم. پس هنوز باید در شعر من باشه
    ضمن اینکه دوستان تکیه بر وزنهای عروضی داشتند هیچکدومشون به احساسات نهفته در شعر توجه نکرد ندبه احساساتی که من هنوز هم اونا رو دارم یدک میکشم.
    من نیومدم یه شعر بگم که بر وزن خوب و امروزی یا دیروزی باشه.
    من فقط احساساتم رو به تصویر کشیدم.
    از اینکه وقت گذاشتید بسیار سپاسگزارم.
    و هر شعری هم که گذاشتم با تمام وجودم اعلام میکنم که دوست دارم نقد که هیچ حلاجیش کیند
    مهرتان را سپاس
    قدمتان روی چشم من
    اگه نتونستم خوب بنویسم ببخشید
    دوستتان دارم مثل آب و آیینه
    rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose

    • روح الله اصغرپور   27 خرداد 1394 16:05

      نازنین در نظرم مانده هوای تو هنوز
      عاشق بمانید انشاله در پناه حق

      • علی صمدی   27 خرداد 1394 16:17

        سپاسگزارم جناب اصغر پور عزیز
        شاداب باشید rose rose rose rose rose rose rose

    • حسین دلجویی   28 خرداد 1394 17:41

      سلامی چو بوی خوش اشنایی
      به خان داداش همیشه گل و همیشه دوست داشتنی ام..

      پیرو این جملاتتون...

      « و اینکه ...
      شما اصلن به یه چیز توجه نکردید
      و اون اینه که من دارم خاطرات ذهنم و اون چیزی که بهش وابستگی دارم رو به تصویر میکشم خاطراتی که با ذهن من عجین شده.
      من میکم
      در صفحه ی لرزان دلم نقش تو پیداست هنوز
      یعنی در گذشته من خاطراتی داشتم و کسی توی دلم جا داشته و عاشقش بودم و با اینکه رفته من {هنوز } دقت کنید هنوز فراموشش نکردم. پس هنوز باید در شعر من باشه
      ضمن اینکه دوستان تکیه بر وزنهای عروضی داشتند هیچکدومشون به احساسات نهفته در شعر توجه نکرد ندبه احساساتی که من هنوز هم اونا رو دارم یدک میکشم.
      من نیومدم یه شعر بگم که بر وزن خوب و امروزی یا دیروزی باشه.
      من فقط احساساتم رو به تصویر کشیدم.
      از اینکه وقت گذاشتید بسیار سپاسگزارم. »...

      =====

      نازنین داداشم
      وقتی شما سبکی خاص «کلاسیک» را برای ثبت دلنوشته هاتون انتخاب کردید
      وقتی شما در آن سبک خاص انتخابی تون قالبی خاص «غزل» را انتخاب کردید
      پس طبیعتا و ترجیحا باید تابع ضوابط و قوانین آن سبک و قالب باشید
      وقتی شما از یخچال اب برمیدارید ک بیاشامید ،ترجیحا آنرا در لیوانی میریزید
      که اینجاآن آب شکل مظروف را به خودش میگیرد
      حالا اگر از آن یخچال آب میوه یا شربت بردارید ممکن است باز هم از یک لیوان استفاده کنید
      که باز هم محتوی نوشیدنی شما شکل آن لیوان را به خودش خواهد گرفت
      یعنی آلان لیوان آبی در دست شماست که محتوای آن جلو چشمان شما بصورت مدور و استوانه ای خودنمایی میکند و میدرخشد
      یعنی توقعی ندارید که آب شبیه مکعب یا مکعب مستطیل در لیوان ببینید
      چون شکل گیری مایع تابع ظرف شماست
      و یا هنگامی که شما قصد دارید عکسی را قاب کنید ،تابع ابعاد آن عکس قابی در شکل مناسب و طول عرض آن عکس تهیه خواهید کرد
      چون در غیر اینصورت کار نتیجه بخش نخواهد بود
      یا شما هرگز برای مسافرت از شهری به شهر دیگر از تراکتور استفاده نمیکنید
      چون نمیتوانید پشت تراکتور بنشینید و بگویید چرا این سنگین است و سرعتی ندارد
      پس برای انجام هرکاری ،حتما ابزار کار مناسب همان کار را انتخاب نموده و تابع قدرت و قالب و سیستم همان ابزار خواهید بود
      حالا شما برای بیان احساسات خود سبک کلاسیک و ترجیحا قالب غزل را انتخاب کرده اید
      که خود این سبک و این قالب دارای قواعد و ضوابط و قوانینی ست که عدول از آن سوال برانگیز و مورد دارست
      اینکه شما میخواستید در غزلتان عنوان کنید که «هنوز» خاطرات آن یار و دلدار و معشوق با شما و ذهنیت شما و زندگی روز مره شماست، بسیار زیبا و کاری بس شاعرانه ست
      حالا آیا نباید همین احساس را در همان قالب و چهارچوب انتخابی تخلیه کنیم؟
      تبحر و سلیقه و شاعرانگی در اینجا حکم میکند که وزن و قالبی انتخاب کنیم که بتوانیم آن احساس مد نظرمان را به نحو شایسته ای در آن چارچوب اراعه دهیم، طوری که همان کلمه ی «هنوز» باشد و بیانگر احوال و احساسمان باشد...
      البته ببخشید که مثال های بهتری یادم نیومد.ولی خدایی دیشب مثالهای واضح تر و بهتری یادم بود
      الان همه یادم رفته و ناچارا رفتم سر یخچال و لیوان و اب هویج و رانندگی با تراکتور
      چکنم...دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد..
      ====
      و این نکته را فراموش نکنید که وقتی شما غزلی را میخوانید که موردی در ارکان و وزن و قافیه و خلاصه قواعد آن غزل مشاهده میکنید ،طبعا دیگر محاسن آن کار متاثر از ان مشکل کمرنگ شده و جلوه ی خویش از دست خواهند داد
      مثلا اگر پای قافیه ای در بیتی بلنگد ، شاید شما صرف نظر از سایر زیبایی ها ، اولین کلامتان این باشد که چرا و حیف که فلان قافیه در فلان بیت اشتباه پازل شده است...

      با توجه به این اصل که هر مضمونی وزن خاص خودش را میطلبد
      مثلا شما میخواهید وزنی را انتخاب کنید که همین خواسته و احساس فعلی تان را در ان وزن جای بدهید
      مثلا..
      هنوزم نقش تو پیداست در احساس و اشعارم
      که هرگز بی خیالت سر ز بستر بر نمی دارم

      یا قصد شیخ طوس تشریح پهلوانی ها رشادت ها جنگ ها از اسطوره های باستانی این مرز بوم بوده
      پس چه بجا و نیک و شاعرانه شیخ وزن حماسی «فعولن فعولن فعولن فعول» را انتخاب کرده
      آیا بنظر شما برای حماسه سرایی و شاه نامه سرایی و تشریح سرگذشت پهلوانان و اسطوره ها و قهرمانان جناب فردوسی، الحق وزن زیبا و شاعرانه ی جز این وزن میتوانست انتخاب کند؟
      البته ممکن ایت با توجه به کثرت اوزان فارسی در دیگر اوزان هم بتوان حماسه سرایی با لحنی چنین قوی داشت، ولی فراموش نکنیم که از جاودانگی اش پیداست که بهترین را انتخاب نموده...
      ===
      داداش گلم..
      ببخشید که زبانم الکن ست
      راستش میخواستم زنگ بزنم و باهات در همین مورد صحبت کنم ولی نشستم و نوشتم و نمیدانم ایا واقعا توانسته ام مکنونات قلبی و موارد مد نظرم را منتقل کنم یا نه؟
      در هر صورت هیچوقت نبایست اهمیت سه فاکتور اصلی برای شروع یک غزل ناب و ماندگار را فراموش کرد...
      وزنی متناسب با مضمون غزل
      قافیه ای که وسعت کلمات متقافی آن بسیط و گسترده باشد و واژگان بسیاری را در بر گرفته باشد
      ردیفی ترجیحا ترکیبی از دو یا چند کلمه و مضافا مصطلح و جا افتاده در زبان امروزی..
      اگر دقت کرده باشید اشعاری که ردیف آنها از ترکیب دو یا چند کلمه تلفیق یافته باشند با اقبال نیکو تری در جامعه ی ادبی روبرو شده اند

      ===
      شما و دیگر اساتید نازنینم جسارت مرا به دیده اغماض نگریسته ،ببخشید و بر ان قلم عفو بکشید..
      یا حق...


      شعردانی چیست؟مرواریدی ازدریای عقل
      شاعر،آن افسونگری کاین طرفه مروارید سفت

      صنعت وسجع وقوافی،هست نظم ونیست شعر
      ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت

      شعر،آن باشد که خیزد از دل و جوشد زلب
      باز در دلها نشیند هرکجا گوشی شنفت

      ای بسا شاعرکه او درعمر خود نظمی نساخت
      و ای بسا ناظم که او در عمرخود شعری نگفت

      استاد محمد تقی بهار

      درپناه حق ماندگارباشید و "شاعر"
      rose rose rose rose rose rose
      love struck love struck love struck love struck love struck love struck love struck love struck

  • حسین دلجویی   28 خرداد 1394 16:21

    درود جناب اصغر پور گل و گرانمهرم...

    راستی بزرگوار،
    دیشب با خودم گفتم ک پیرو اشنایی و بقولی دوستی گرمابه و گلستانی و حتی نسبت برادری با جناب علی صمدی عزیز یا همون به اصطلاح خودمان «داداش علی» داشتم ، موضوعی در مورد انتخاب نوع وزن در پست ایشان مطرح کردم ، که انگار کم کم کار بالا گرفت و به تدریج باعث بحثی گسترده و نقد و نظر دوستان و مشارکت و مناظره و مباحثه ای غنی و آموزنده عزیزان شد..
    جنابعالی...
    جناب حسینیان
    جناب طارق عزیز
    بانو فاطمه خواجوی راد
    و
    و...
    خود جناب صمدی عزیز هم که بحق گلایه دارند به احساسشان در شعر کم لطفی و کم توجهی شده است و خلاصه مابقی دیگر عزیزان و بزرگواران که هر کدام بنوعی شکری خوردند و شهدی فشاندند.. و گهری سفتند..
    منظورم این بود که در ابتدا بنده با نیتی فقط دوستانه ومن باب رفاقت و نزدیکی و برادری با علی نازنین مطلبی را شاید کمی با دستمایه ای آمیخته با طنز در کلام و سرسری و دوستانه مطرح کرده بودم
    و این برمیگردد به سابقه ی آشنایی مان با ایشان که پیوسته با هم کل کل و اختلاط شعری داریم
    حتی در منزل شخصی خودمان ...
    اما اگر میدانستم که قرارست و این بحت میخواهد دنباله داشته و ادامه پیدا کند، شاید به نوع و گونه ای دیگر و بقولی جدی تر و منطقی تر وجامع تر وارد بحث شده و طبعا همراه با شهود و استناد های معتبر و مستند تر بیان میکردم..
    حقیقتا ،حالا بنوعی حالت کسی دارم که بر مبنای اشنایی با دوستش جملاتی را کمی با نیت تحکم و طنز همراه با پیشنهاد با دوستش داشته باشد و دیگر عزیزان آنرا جدی گرفته باشند و به آن دامنه و پر و بال داده باشند..
    البته الان شخصا ،چنین احساسی دارم... هر چند دقیقا از نتیجه ی کار راضی و خرسندم و از توضیحات حضرتعالی و جناب طارق گل و استاد نقدم جناب حسینبان کپی گرفته و در آرشیو شخصی ام ذخیره نمودم...
    ولی یک نکته را هم بگویم که بنده با پیشنهاد جناب طارق عزیز مبنی بر اضافه کردن یک حرف «میم» به کلمه «هنوز» بیشتر موافقم و بیشتر به دلم نشست ، چون واقعا کسر نظر و نیاز ذهنی مرا بخوبی جبران کردند و بنوعی ایشان حجت را تمام کردند..
    چون دقیقا با اضافه کردن یک هجای ایشان کسر و کمبود آن افاعیل جبران و وزن به وزنی پرکاربرد و بنوعی طویل و بر زیبایی و دلنشینی موسیقی آن افزوده شد.....

    درود بر شما که بانی جرقه ای شدید که با پی گیری و دامنه بخشی به آن باعث آن گردیدید که بیشتر بدانیم و بیشتر بخوانیم و بیشتر بیاموزیم
    خصوص از زحمات کمال عزیز که چنین دلسوزانه و صبورانه با پیگیری مطلب و سرج در نت توضیحاتی غنی و مفصل ارائه دادند
    از شما و جناب صمدی و دیگر عزیزانم بی نهایت سپاسگزارم..

    شاعران توصیف ها کردند از چشمت ولی
    آنچه من دیدم فراتر بود از تفهیم ها

    و اگر خدای نخواسته تعبیر و تفسیری فرای ذهنیت و منظور و مراد من که همانا تذکر و پیشنهاد و بنوعی درددلی دوستانه بوده با نازنین برادر گلم بوده ، شده است و بعلت ضعف تالیف من و عدم استعداد فن قلم و بیان بنده ،بنوعی عزیزی دچار سوع تعبیری شده است ، بنده پوزش و حلالیت میطلبم..
    راستی اینرا ناگفته نگذارم ک جناب صمدی همیشه خواهان اینند که دیگر عزیزان اشعارشان را نقد و بقول خودشان سلاخی کنند
    و در انتها پیشنهاد میکنم که جمعا به زلال احساسات شعرا ، خصوص شاعر متذوق و جوان و خوش قریحه ی ما هم، کم توجهی ننموده و سعی کنیم در حین نقد و نظر گوشه چشمی هم به این مقول داشته باشیم..و بیشتر به عواطف و احساسات درون مایه آثار توجه کنید و کنیم ...

    البته کپی این کامنت را با قدری ویرایش از پست جناب حسینیان به این پست انتقال دادم




    من کمی بیشتر از عشق تو را می فهمم
    عشق راه و روش بچه دبستانی هاست


    applause applause applause applause applause applause

    rose rose rose rose rose rose

نظر 19

  • زهرا نادری بالسین شریف آبادی   26 خرداد 1394 10:15

    درود بسیاردلنشین وزیباقلم زدید قلمتان انوشه
    rose rose rose

    • علی صمدی   27 خرداد 1394 15:52

      درود و سپاس بانو نادری گرامی rose rose rose rose rose

  • اصغر چرمی   26 خرداد 1394 11:02

    سلام و درود
    تقصیر کسی نیست که"از ماست که بر ماست هنوز"

    • علی صمدی   27 خرداد 1394 15:52

      جناب چرمی بسیار سپاسگزارم rose rose rose rose

  • طارق خراسانی   26 خرداد 1394 11:15

    با سلام و درود


    بسیار زیبا و دلنواز سروده اید

    applause applause applause applause applause
    applause applause applause applause applause

    مطالب حضرت استاد دلجویی عالی ست چقدر خوب آموزش می دهند بنده هم استفاده کردم

    در پناه خدا


    rose rose rose

    • علی صمدی   27 خرداد 1394 15:53

      جناب خراسانی
      درود و سپاس rose rose rose rose

  • اعظم جعفری   26 خرداد 1394 12:13

    سلام جناب صمدی

    افتخاری است آشنایی با قلمتون...

    درود برسما rose rose

    • علی صمدی   27 خرداد 1394 15:55

      سلام و درود بانو جعفری گرامی
      سپاس از لطفتون rose rose rose rose rose

  • فاطمه خواجویی راد   26 خرداد 1394 16:13

    با سلام ودرود بر شما جناب اقای صمدی بزرگوار
    و با سلام ودرود بی پایان محضر مبارک جناب استاد دلجویی گران قدر

    غزلی زیبا از شما خواندم

    توصیه های استاد دلجویی در خصوص وزن شایسته و به جا است همچنان از حضور شما عزیزان می آموزیم

    درود بر شما

    applause applause applause applause

    rose rose rose

    • حسین دلجویی   26 خرداد 1394 19:43

      سلاااااام..
      به به ...
      چقدر خوشحام ک فاطمه بانو آجی گل و بزرگوارمو اینجا میبینم
      البته من تازگی اومدم و آدرس اینجا رو از جناب ترمک گرفتم
      بخاطر این گفتم که بنده بعنوان مهمان انگار نمیتون ب شما صاحب خونه خوش امدید بگم
      ولی خب لااقل در مورد آمدن شما به پست داداش علی صمدی که میتونم خوش آمد بگم..
      خوش آمدید بانو خواجوی راد مهر آیینم..
      یادش بخیر چ جمع خوب و محفل گرمی داشتیم توی کوچه ی بغلی
      ولی متاسفانه ارجعیت دادن به سلیقه روی شخصی بر قوانین وضع شده کار رو خراب و خراب تر کرد

      امید ک در اینجا در معیت دکتر آقا زاده و سایه دیگر عزیزان متولی و زحمتکش و دست اندر کار، باز حس وحال همان محفل انس و ادب رو
      خوش
      رو داشته باشیم و پیوسته شاهد لحظات پر بار و فضای صمیمیت خانواده ای محارم و مجازی باشیم
      انشاالله..


      آمدی سبــزترین روز خدا آوردی
      عالمی شـعر جدا شور جـدا آوردی
      .

      آمـدی برکت دستان تو سرشارم کرد
      چشم کارون شدی ازچشمه صفا آوردی
      .

      آمدی در شب من جلـوه «ناهید» شدی
      از کجا عـشـق مـرا تا به کـجا آوردی
      .

      فصــل خرما پز میناب مگر آمده بود ؟
      که شــراب رطبت هـدیه ی ما آوردی
      .

      پشت «مژگان» تو در بندم و با توسن عشق
      قـفسـم رنگ زدی نقش طــلا آوردی
      .

      عاقبت سعی و صـفای تو مسلـمانم کرد
      ای که از قبله ی اهـــواز خدا آوردی
      .

      چشـم تو قافــیه ام داد که شاعر بشوم
      ناز چشـمان تو کــه راهنـما آوردی


      حسین دلجووو

    • علی صمدی   27 خرداد 1394 15:56

      سلام و درود بانو خواجویی راد
      بسیار سپاسگزارم و خوشحال که زیارتتون کردم
      همیشه شاداب باشید rose rose rose rose rose

  • کمال حسینیان   26 خرداد 1394 22:59

    سلام و درود بر دوست دیرینه و استاد دلم جناب صمدی
    شعر زیبایتان را بارها خواندم و لذت بردم از این باغ سرایشتان، تصاویری به غایت بکر و شاعرانه بود
    و از این که در بحث های نقدی این صفحۀ پربار شرکت کردم باز اذن حضور می خواهم و باز تشکر ویژه دارم
    پاینده باشید
    rose

    • علی صمدی   27 خرداد 1394 15:58

      جناب حسینیان گرامی
      شما لطف دارید
      صاحب اجازه اید و اختیار دار
      همیشه شاداب باشید rose rose rose rose rose rose rose rose

      • منوچهر منوچهری(بیدل)   27 خرداد 1394 20:06

        سلام جناب صمدی عزیز بسیار زیبا سرودید همیشه از اشعار شما لذت بردم rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose @};

        • علی صمدی   30 خرداد 1394 00:01

          درود بیکران جناب منوچهری گرامی
          بسیار سپاسگزارم لطف دارید گرامی rose rose rose rose rose rose

  • دادا بیلوردی   30 خرداد 1394 00:45

    درود بر جناب صمدی
    احساستان همواره جوشان rose

    • علی صمدی   01 تیر 1394 11:53

      جناب بیلوردی گرامی
      بسیار سپاسگزارم لطفتان را
      شادمان باشید

  • امیرحسام زمانیان   05 شهریور 1399 02:14

    درود بر شما applause
    rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا