عنکبوت
گوشواره اش بود
و من در چشم ها
تار می تنیدم
دلیلی نداشت که پروانه ی پیراهن بر گلبرگ تنش بال بال بزند در باد
دوربین مستندسازی
سوسک های رنگینی به زیبایی ناخن های تو
از بازوها
بالا برده است
هنگام ماه
گاهی لنز آسمان
ـ با انحرافی ملایم ـ
بر گردگاه ران تو تنظیم می شود
و من
و من
و من
مثل پروژکتوری پر از ولتاژ برای فیلم برداری شبانه
داغ می شوم
داغ می شوم
داغ
مخملی از رتیل بر دندانم بود و فریاد می کشیدم:
دوستت دارم
و تو مثل آمبولانسی سفیدپوش
با هزار سرنگ
مرا در آغوش کشیدی
گاهی صدای فکِ حشرات در خون من بشکن می زند
گاهی
شبکیه ی چشم ها
مثل تار عنکبوتی که قطره بارانی درشت در آن افتاده
قوس می گیرد
ـ با انحرافی تند ـ
این موجودی که مشاهده می کنید
با شاخک هایی که از دو سوی گردنش فرو افتاده
زنی ست
که موهایش را از دو سوی صورتش بافته
زنی ست که مثل زهرِ شیرین عقرب
در رگ های من خیالبافی می کند
زنی که مثل کشفی تازه
در اعماق جنگل
مرا ورق می زند
مرا ببوس
پیش از آنکه نوح کشتی را از پروانه پر کند
و در زیبایی رنگ بال هایشان
از خواب پیامبری خود برخیزد
مرا ببوس
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 7
امیر عاجلو 21 اسفند 1398 01:21
چه زیباست این بخش آخر:
پیش از آنکه نوح کشتی را از پروانه پر کند
از خواب پیامبری خود برخیزد
صدرالدین انصاری زاده 21 اسفند 1398 02:12
پیروز و پر فروغ باشید. تشویق شما باعث مزید شادمانی و سپاس فراوان است.
خسرو فیضی 21 اسفند 1398 12:01
. سلام و درود نثار استاد باد
. سروده اتان یک ترم بود !! بدین خاطر شب نمی تواند تمام نشود
. زیرا خورشید می خواهد در زیباترین سحرگاه خویش با انوار نقره
. فام اش بر سروده استاد بتابد
. شاعر و روشنفکر را مسئولیتی است در برابر جامعه . . این است که
. روشنفکر و شاعر باید دانش و آگاهی هایشان را به توده ها منتقل
. کنند . بنابراین اکثر شاعران سایت مشتاقانه در انتظار نظرات استاد
. برای بیشتر آموختن هستند . . غبار سمند قلم توانایتان توتیای
. چشمان . بهترین ها را برایتان آرزو می کنم
صدرالدین انصاری زاده 22 اسفند 1398 02:14
سپاس بسیار از همت بلند و نگاه پر مهر شما
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 08 فروردین 1399 13:09
درود ها
حمید میرزانژاد 08 فروردین 1399 15:50
وتو مثل آمبولانسی سفید پوش با هزار سرنگ
مرا به آغوش کشیدی لذت بردم استاد درود برشما
منوچهر فتیان پور 28 فروردین 1399 04:14
احسنت