3 Stars

چشماندن

ارسال شده در تاریخ : 12 شهریور 1400 | شماره ثبت : H9418062

کسی به زبان جن چیزی می گفت
که ما به زبان جن نمی فهمیدیم
قراری گذاشته بودیم با وحشت و قصد
که تمامی نداشت
تابلوهای راهنمایی و رانندگی با پوست صورت انسان به بیابان می گریختند
و رنگ گردی لب هایشان در هوا پخش می شد
ردپا از سمت فرو ریخت
و متن همین جا از دور شانه های خود ایستاد
که دیگر شیبی از اشک تکان نخورد
این پاها
به پایانی ظریف و مرتعش می آیند
غزلی که روی شاخه ی خیس و آبی بنشیند که مهتاب را تماشا کند
پشت ابرهای کاغذی متن
که آهوها
عضلات مریخی گردن خود را بی قطع از ابعاد لذت پنهان کرده اند
و شاید
در ماه ماجرایی می گذرد
که ماه ها تا سطر قبل ادامه خواهد داشت
زمان
به حفره های ذاتی و ایلاتی خود دچار شده بود
و در همان زمان
در موضوعیت اتاق بیمارستان قد می کشید و از داد داستان می خواند
شما هم اگر ژانر علمی تخیلی را دوست ندارید
می توانید با سیگار و بهت
به تراس بروید
و در زیر دود گونه و انگشت خود
سطر بعد را نگاه کنید که با چه سوی ترمز و سرعتی از خیابان می گذرد
پلیس های بی درج
از هر دو پرت برای مقصد سوت می زنند
و او بی اختیار خودش را به پایانی ساختگی تسلیم می کند
بله
قهرمان هایِ اصیل و شرجی، همان هایی هستند
که باد نامشان را هر بار با الفبایی مرموز و بی ابرو زیر لب می خواند
و ما ...
هرگز رسم هوای جَفر را نمی شود ترجمه کرد
صفر و یک، داستانی عاشقانه دارد که فقط روی تخت بیمارستان
می شود
رنگ گلوله ها را برای کریستال پیشانی تعریف کنی
و از تشدید ترررس
وانمود کنی؛ لیوان یک شوالیه ی حقیقت بین از طریقت شیشه است
که پرچم کمپوت ها را
به آلبالویی باستان ترجمه می کند
آه
عینک
ربطی به چشم ها ندارد
جز با جادوی بالای بینی و پشت گوش
حقیقتا
این که معنایی ما را نمی داند
خاصیت پلی است که می خواهد از انعکاس تصویرش در آب
بیشتر از هزار عکس
انتقام بگیرد
چاقویی که سیب سخن گویی را با آن پوست کندیم
در کدام اعتراف چرخید؟!
زن
همین که از دست چتر بالا رفت و فهمید راز بال های پنهانش تا ابر
از هرگزترین آن به یادماندنی تر است
از خوشحالی رنگ جیغ زد
بر کتف چند کلمه
و ما
لبه های لبخند را با چروک و کفش های کهنه ای می زدیم
که
از فرط راه نو بر می گشتند
و از پرِ خستگی
با صورت خود را پرت می کردند روی همین صفحات هول شده
و خواب
به قابشان می برد

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 78 نفر 164 بار خواندند
امیر عاجلو (13 /06/ 1400)   | علی مزینانی عسکری (13 /06/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (13 /06/ 1400)  علی مزینانی عسکری (13 /06/ 1400)  
تعداد آرا :2


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا