یارب ترحـّمی که بـجویم رضای تـو
تا بنگرم تفقـد حُسـن لقای تـو
کی می توان به روی نکویت نظر کـنم
تا جان دهم به حُسن و بقاء و لقای تـو
٭٭٭
یارب ترحـّمی که بـبیـنم لقای تـو
بستـم کمر زِ همت خود بر لقای تـو
کوشش کنم زِ همت خود تا بجویـمت
بیرون اگر توان بـروم از بلای تـو
٭٭٭
من دیده ام به روی زمین جای پای تـو
آمد به گوش جمله پیامبر ندای تـو
من کی توان به رأی و رضای تو بگروم
اصلاح درد من بـشود از دوای تـو
٭٭٭
خـدا بـنما به من رفتـار دانـش
که عُجب و کبر من نایـد به راهـش
هر آن دانش که بـهر خود نمایی است
نـدارد بار و بَـر اصلاً نـهالـش
٭٭٭
قافلـه سـالار بشـرهـا تـو یـی
مـختصر نقـش صـورهـا تـو یـی
نقش تـو در صورت مـخلوق هست
مـخترع نقـش مهیّـا تـو یـی
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 10 آبان 1400 21:04
!درود
حسن مصطفایی دهنوی 11 آبان 1400 07:45
سلام و درود
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
خدایش رحمت کناد ، آمین