خـداوندا تـو را من می پرستـم
زِ صـافـی تـو من دین پَـروَرستـم
کـمر بستـم به راه امـر و نـَهیت
به چرخ حق شناسی ، مـحور استـم
٭٭٭
رفیـقان صـحبت حق را بگوییـد
صراط حق در این دنیـا بـجوییـد
اگـر فـرمان حق را بُـرده باشیـد
به عُقبـی در بـَرِ حق رو سپیدیـد
٭٭٭
رفیـقان گر شـما خوش گفتگوییـد
به دنیـا حق بر این مردم بگوییـد
در عقبی حرف حق گفتن گذشته است
در این دنیـا شـما بایـد بگوییـد
٭٭٭
دل دانـا ، خـدا را می سـتایـد
دل نادان ، سـتایـش کـی نـمایـد
خـداوندی که دانایـی به دل داد
دل دانـا ، پـی امـرش بـیایـد
٭٭٭
ای که ازفیض نکویت تو زِ من یاد کنی
این دل غمزده ام را زِ غم آزاد کنـی
ای که در نعمت و نازی و نیازت نَبـُوَد
من نیازم به تو باشد ، دلـم آباد کنـی
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 13 آبان 1400 10:13
لطیف و دلنشین
حسن مصطفایی دهنوی 17 آبان 1400 07:34
درود ها
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید