درویش غلط کرد،که حکم ازدیگران رانـد
در بندگی اش غیرخدا ،خط کسی خوانـد
درویش کـه ذکرش سخنانـی زِ اله است
در زمزمه نتوان سخنـی از دیگران رانـد
٭٭٭
درویش کـه از لطف خدایش بِـزنـد دَم
بر لـقمه نانـی نـخورد غصّه و ماتـم
قانع بـه قناعت بود و لطف خداونــد
گـر لقمه نانـی دهدش بیش و گر کـم
٭٭٭
درویش کـه آن راه خدایش نکند گُـم
بارش نگـذارد سر سربـاری مـردم
راضیست به ره ضامن رزقش که خدایَـست
گـر نان جوی می دهدش یا نان گـندم
٭٭٭
درویـش که سِیـرش بود از سیـر ستارات
در لطف خدایـش بـه پناه است زِ آفات
هرگه که مریضست وآنگه که صحیح است
بر ذکر خـدا می بود و خواندن آیات
٭٭٭
درویـش اگـر راه خدا را بکند گـُم
در راه خوراکش خورَد آن ، از مال مردم
بر لطف خداونـد جهانـی نظرش نیست
اسبی است که هم شیهه زندهم به زمین سُم
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 11 آذر 1400 23:35
درود بر شما
حسن مصطفایی دهنوی 16 آذر 1400 07:53
سلام و درود
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
خدایش رحمت کناد ، آمین