در وادی عشقت خدا درملک دین پرورمنـم
در ملک بـی پایان تو بر خلق تو رهبر منـم
در راه عشقت می دوم تا هر کجا بتوان رَوَم
در راه بـی حد و حدود دارنده باورم منـم
٭٭٭
در درگه و دربار تـو نیکوترین نوکر منـم
در سبزه زار باغ تـو چون میوه نـوبر منـم
یارب چه باشد نوکری،هرمال دست توست
درثروت بی منتها ،بی مال وگنج و زر منـم
٭٭٭
از لذت دنیای دون از خلق تـو کمتر منـم
در راه امر و نـهی تو از خلق تـو برتر منـم
امرت بِدنیابوده است اصلاح مافرموده است
گر معتقد من نیستـم ،بر امر تو کافـر منـم
٭٭٭
اندر مدار زندگی بر نام تـو خـوش باورم
دارنده نام تـو ام ، بسپارمش بـر خاطرم
از هـر زبان ملتـی ، نام تـو را بشنیده ام
گـر معتقد من نیستـم ،باید بگویـم کافرم
٭٭٭
اگر در بستر دنیا ره خوش خُفتنـی باشـد
ره عقبـی مـجزا شد دراین بستر نمی باشـد
ره عقبـی زِ دانش عـارفان جُستنـد
همان دانش به گوش وهوش،خر نمی باشد
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 08 بهمن 1400 10:13
.مانا باشید و شاعر
حسن مصطفایی دهنوی 10 بهمن 1400 07:12
سلام و درود
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید