ما با خـبرانیـم که با عهـد و قراریـم
از جنگ و جهالـت و تـقلّب به کناریـم
جنگ است که ویرانـه کُنـد مُلک عدالت
ما حافظ بر صلـح در این ملک و دیاریـم
٭٭٭
هر کس به ره راست ، همان راه تو پویـد
هر کس که زبانـی بودش ذکر تو گویـد
ای خالق مـخلوق و هـمه عالـم و آدم
هر کس که بصیرت بُوَدش نقش تو جویـد
٭٭٭
قصدش چه بود راهت جان مـرا رُبـود
گـر چرخ روزگار به من کینه وَر نبـود
یارب ترحـّمی که منـم زیر چنگ چرخ
از چنـگ در خطراتـش به من گشـود
٭٭٭
دستگاه آفرینش بـَهرم خطر فـزون کـرد
تا اینکـه آفریـده ، جسم مرا کُنـد گـرد
یارب چه حاصل از من زین بودو زآن نبودم
حاصل نـماند از من در مُلک و جنگل درد
٭٭٭
طریـق گـردش چـرخ کهـن بـود
طریـقش بهر من رنج و مَـحَن بـود
هـمه عـمرم هـمین چـرخ کهنسـال
بـرای جسـم و جان من خـَشن بـود
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 11 اسفند 1400 14:47
!درود
حسن مصطفایی دهنوی 12 اسفند 1400 07:17
سلام و درود
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
خدایش رحمت کند ، الهی امین
Milad Kaviani 13 اسفند 1400 05:25
درود بر شما استاد عزیز
حسن مصطفایی دهنوی 13 اسفند 1400 07:34
ازنگاه پرلطف ومحبت شما شاعر واستادگرامی
کمال تشکر را دارم
وجود بابرکتان در پناه حق باشد
شاعر سال 1371 به رحمت خدا رفته اند
خدایش رحمت کند ، الهی امین