آنکه سستی به جهان نیست در این معیارش
واضح و ثابت و روشن بُـوَد آن آثـارش
آنکه روشن شده آثار قدیمی اش به بشر
چشم روشن شـود آخر زِ پی دیدارش
٭٭٭
هر که بر سوی خدایش بُود آن دیدارش
زجر هر آدم گمره بدهـد آزارش
یارب این نکته چه سری است که آدم نتوان
گمره خُـفته به هر خواب کنـد بیـدارش
٭٭٭
آنکه پرگار جهانـش بُـوَد از کردارش
نتـوان ، آدمیان تا نـگرنند رخسارش
آنکه چشم همه آدم سر مویی اش ندید
آدمی ثابت و واضح نگرد دستـارش
٭٭٭
ای که بر ســر نهــی تاج شـاهــی
لطف حق را تــو بـنمـــا گواهـــی
بـنـــده ای را نـباشـــد به دنیـــا
بــی نـیــازی زِ لطف الهـــی
٭٭٭
گـر بر مرام صبر و تحمل نمی رســی
نتوان به کار عدل الهـــی تو بر رسی
تا در مرام حرص و شرارت کُنـی قیام
بر کار زشت و کبر و تقلّب تو مونسی
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 14 تیر 1401 23:44
.مانا باشید و شاعر
حسن مصطفایی دهنوی 21 تیر 1401 06:58
سلام و درود استاد
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
خداوند شاعر را رحمت فرماید الهی آمین