هـر آن کاری به میـل کـام کردنـد
درون خـود چنـان احـشام کردنـد
سـر خـود را زِ کج کرداری خـود
اسیـر فتنـه سـرسـام کردنـد
٭٭٭
حـواس خـود پـی دینـار کردنـد
هـوای نـفس خـود بیـدار کردنـد
اطاعـت کردن از نـفس بـد اندیـش
بـه رسـم هـر بشـر انکـار کردنـد
٭٭٭
خـلاف آدمیّـت کـار کردنـد
بـه نسـل آدمـی آزار کردنـد
حَسـن معنـای شعـرت را نـفهمنـد
کـه ترک معنـی اشعـار کردنـد
٭٭٭
بر تاج تجمّـل که رسـد دسـت درازم
آن راه قناعـت به ره حرص بـبازم
گـر گنج قناعت کنـد اصلاح به خرجم
باز از طمع خود به ره خرج بـتازم
٭٭٭
به هـر کار صوابـی دسـت نـهـادم
هـمان جا سـود خـود از دسـت دادم
خـداونـدا ثواب آن چه حـد است
چرا در راه آن از پـا فـتادم
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 17 شهریور 1401 00:07
!درود
حسن مصطفایی دهنوی 18 شهریور 1401 08:14
درود ها
لطف دارید