آن راه که بگفتـی اگر آن راه نـیابـم
دایم که فزونتـر شود آن زجـر و عذابـم
آن راه رضای تو که یک عمر نَـجُستـم
بیدار نگشتـم مگر این عمـر بـه خوابـم
٭٭٭
من بنده ی فرمان تو با درس و کتابـم
نـتوان که بـبینم ره با اجـر و ثـوابـم
عمری است در این راهم و پایان نپذیرفت
آیا به کجا می رود این رشتـه طنابـم
٭٭٭
من بایـدم نصیحت فرد جوان کنـم
راه قیامتـش همـه بهـرش بیـان کنـم
آن کار و آن راه قیامـت اگـر منـم
در ضیق وقت کار دو صد کاروان کنـم
٭٭٭
در مجلس دانایـان هرگاه که بِـنشستم
از صحبت نیکوشان صد طُرفه که بربستم
دانـا دلـی آنهـا بر من که اثر بـنمود
از دانش آنهـا بود کز جهل جهان رَستم
٭٭٭
در مجلس بدگویان یک بار که نَـنشستم
بدگویی وبد خویی وِل شد همه از دستم
در فطرت پاک من بدگویی مردم نیست
از مجلس بدگویان صد بار به در جَستم
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 21 شهریور 1401 09:04
درود بر شما
حسن مصطفایی دهنوی 25 شهریور 1401 08:27
ازنگاه پرلطف ومحبت شما شاعر واستادگرامی
کمال تشکر را دارم
وجود بابرکتان در پناه حق باشد
خداوند شاعر را رحمت فرماید الهی آمین