نوحه خوان! نوحه بخوان
نوحه خوان! نوحه بخوان،تا که محّرم برجاست
نوحه خوان! نوحه بخوان تا سرِ حق، بر سرِ نِیزه پیداست
نوحه خوان! نوحه بخوان تا که دو دست یلِ مردان وطن
از تنِ مردی و رادی جداست
تا که قنداقه ی طفلی مظلوم-
تا گلوگاه ستمدیده میهن به خدنگی نااهل-
از تبِ بزمگهِ حرمله گان، خونین است
تا فراتِ یا حق-
بسته بر عدلِ علی، لال و پر از خاموشی ست
خیمه ی آزادی-
خیمه های غزل حق خواهی-
همه در آتش زنجیر سکوت
روضه گردانِ یزیدان شده اند
روضه گردان ریاپوشی ها
روضه گردان خدا دوشی ها
روضه گردان سر و خنجر و دستان سنانی ناهل
روضه گردانِ عباپوشیِ دزدانِ خدا
نوحه خوان! نوحه بخوان، هر نفسی اشکِ محرّم جاریست
نوحه ی کرب بلا در وطنِ اشک، طنین انداز است
نوحه خوان! نوحه بخوان
که وطن هر دم و در هر نفسی، باز محرّم پوش است
تا دم صبح یزیدان پیداست
تا که بر مسند حق، ذات یزیدی بر جاست
هر زمان عاشوراست
کاروان، پیکره ای ناپیداست
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 20 امرداد 1401 21:37
درود بزرگوار ا