فکر باران می کنی
فکر کردم یک نظر سوی خراسان می کنی
کلبه ی توس مرا کاخ لواسان می کنی
گوشه ی چشمی نشان دادی به خاری در کویر
بهر این شبنم ندیده فکر باران می کنی
چون نسیم آلوده دامانم نبود از بوی گل
می رسی روزی خزانم را بهاران می کنی
جای اشک از دیده ام جاری شود سیل گلاب
باغ آفت دیده را مثل گلستان می کنی
دیر فهمیدم که داری کشتگانی بی شمار
با نگاهی کوچه ات را راه بندان می کنی
حاصل عشق جگر سوزت"رها"این شد که تو
آه خود با ناله سودا بامدادان می کنی
آرزوهایت از اول بوده نقش روی آب
فیلم بی پروانه را در سینه اکران می کنی
علی میرزائی"رها"
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 1
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 22:13
. با بهترین درودهایم
. استاد سروده ای عالی بود
.