شبیه پیشه وری از رکود می ترسد
از این که لطمه ببیند نه سود، می ترسد
کسی که داغ نشسته به جای جای تنش
تمام عمر خود از فکر دود می ترسد
همیشه ماهی قرمز از این که بعد از مرگ
رسد به وصل و بیفتد به رود می ترسد
دلی که درد کشیده از این که هی بشود
اسیر آدمکی بی وجود می ترسد
من آن نگاه پر اندوهیَم که فصل درو
از آسمان سراسر کبود می ترسد
از ارتفاع نیفتاده ای بفهمی که
شکسته بال از اوج و صعود می ترسد
میان سینه ی من تا همیشه راز بمان
که عاشق از نظرات حسود می ترسد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 01 امرداد 1401 15:18
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
سیدرضا موسوی راضی 04 امرداد 1401 06:59
دروووووود و دستمریزاد سرکار خانم مهندس شقایقرضازادهء عزیز.... دستمریزاد بانوجان... پرفروغ باشید و همواره درخشان.
حسن مصطفایی دهنوی 04 امرداد 1401 07:10
درودها بر شما بانوی گرامی
ادیب فرزانه و فرهیخته
بسیار زیبا، دلنشین و سرشار از احساسات لطیف سروده اید
قلمتان نویسا
jalal babaie 06 امرداد 1401 00:42
سلام و درود بر خانم رضا زاده احسنت به شما به خاطر شعرزیباتون که پر از احساس است