غمی سنگین ، نشسته در بلندای نگاهم
سکوتی لابلای بغض های بی پناهم
تلاقی می شود ، در آخرین سمفونی شب
غم و دلشوره و آهنگ ناکوک سه گاهم
کلافه می شوم ، در التهاب بیقراری
هجوم اشکهایم ، در غروب بی پگاهم
دوباره رویش تشویش در نبض شقایق
میان شوره زار آرزوهای تباهم
شبیخون هیاهو ، در سکوت سرنوشتم
تمام سهمم از تو ، اشکهای بی گناهم
و گاهی لابلای عطر تلخ خستگی ها
گواه من ، سرشک حسرت و سیلاب آهم
گرفته زانوی غم در بغل ، یعقوب اندوه
من اشک یوسف تقدیر در اعماق چاهم
هجوم لشکر غم ، در کمین "یاس" هایم
تبانی با "خیال " و اضطراب شامگاهم
محمد جوکار "یاس خیال" 1396.01.02
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 1
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 13 فروردین 1396 20:24
درود بر شما
سال نوشما مبارک