شب های مزار
حیف از تو که تاراج ستم ها شده ای
وای از تو که پامال قسم ها شده ای
ای چشم زمرّدین که با حسرت و غم
اشک دل پر خون قلم ها شده ای
سرچشمه لاجورد پر جوش و خروش
آواره ی دوش پیج و خم ها شده ای
بمب است و گلوله ها که می بارد و باز
پیچیده به اضطراب و غم ها شده ای
از شیون و افعان تو پر گشته جهان
آوازه ی ساز زیر و بم ها شده ای
سرمست شب مزارم ای کوه غرور
لبریز شراب جام جم ها شده ای
کابین هرات و کابلت خاک طلا است
همواره اسیر بیش و کم ها شده ای
◇◇◇
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 20 شهریور 1400 09:01
درود و سلام موفق و مانا باشید