3 Stars

بازیچه

ارسال شده در تاریخ : 24 مهر 1400 | شماره ثبت : H9418519

بازیچه

دلم را می برد چشم سیاهی، خمارین غمزه ای تیر نگاهی
امان از زنبق پرپیچ و تابش که میریزد به روی قرص ماهی

خرامان می شود مانند آهو به چین دامنِ در دست بادش
بلورین پیکر دشت خطایی، همایون دولت صبح پگاهی

تماشا دارد این آشفته گیسو، زمانی را که برمیخیزد از جای
به عزم غارت دل های عاشق به سِحر کاکل و تاج و کلاهی

نمی دانی که با هندوی کفرش چه کرده معبد آمال ما را
که نجوای شرار انگیز جان ها، دمادم می رسد از قبله گاهی

نه پروایی که جانی را بسوزد نه رویایی که با قلبی بسازد
نه ترسی دارد از تاوان فردا نه بیم از آتش سوزان آهی

نمیدانم چه خواهد کرد با من پری زادی که آتش زد بجانم
سر بازیجه میگیرد جهان را چو طوفانی که با یک پرِّ کاهی

مرا ایکاش با او فرصتی بود که ریزم عمر خود را زیر پایش
مگر او هم در میان خاطراتش سراغم را بگیرد گاه گاهی

 

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 56 نفر 75 بار خواندند
امیر عاجلو (24 /07/ 1400)   | آرامش ظهرابی (25 /07/ 1400)   | فاطمه بهرامی (26 /07/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (24 /07/ 1400)  آرامش ظهرابی (25 /07/ 1400)  
تعداد آرا :2


نظر 1

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا