ثانیه های عبور آب
با کوزه ای شکسته اگر بند می زدند
قلب مرا به چشم تو پیوند می زدند
در سینه ام به برکت مژگان سرکجت
با هر لبت به کام دلم قند می زدند
شرجی تر از همیشه به امواج بیکران
ذر موج موج موی تو لبخند می زدند
با هر نفس به ثانیه های عبور آب
نخل تو را به ساحل اروند می زدند
از بسکه خوشتراش و فریبا و دلبری
حرف جمال و مهر خداوند می زدند
بسپار دامن یله ات را به دست باد
وقتی مرا به جرم تو پابند می زدند
آزادیم فدای تو شد ای خمار مست
باید مرا به شوق تو دربند می زدند
بگذار شاخه ات به سرم سایبان شود
روزیکه حرف ترک سمرقند می زدند
عطر تو را گرفته مشامم که هر زمان
در سوز شعله دانه ی اسپند می زدند
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 15 مهر 1401 13:50
سلام ودرود
دادا بیلوردی 17 مهر 1401 22:41
درود بر شما جناب معصومی عزیز . زیبا ست آفرین
قافیه ها یت هم خوبه
لذت بردم
طارق خراسانی 18 مهر 1401 09:42
سلام و درود
عالی ست
در پناه خدا