ردای عشق
وقتی که داستان تو را گوش می کنم
خود را در این میانه فراموش می کنم
تو شوکران حادثه های طراوتی
مهر تو را به جان و دلم نوش می کنم
یادت غنیمت است مگیر از خیال من
گاهی تو را بهانه آغوش می کنم
من آتشم که اخگر سوزان خویش را
با لخظه های مهر تو خاموش می کنم
تر دامنی حریف صداقت نمی شود
این قصه را بخون سیاووش می کنم
بگذار بار غصه خود را به دوش من
وقتی ردای عشق تو بر دوش می کنم
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 23 مهر 1401 10:23
.مانا باشید و شاعر
دادا بیلوردی 23 مهر 1401 20:09
درود بر معصومی عزیز
وزن شعر روان و طبعتان دل انگیز است
فاطمه شایگان 24 مهر 1401 10:16
سلام ودرود برشما ادیب گرانقدر و بزرگوار
چه زیباست سرودی که از آبشار افکارتان برصفحه ی سپید این مجلس ریخته احسن