3 Stars

به محضر چشمم

ارسال شده در تاریخ : 17 اردیبهشت 1402 | شماره ثبت : H9424773

به محضر چشمان

دارد به خواب می بردم چشم خسته ام
در لابلای خلسه ی از خود گسسته ام

می بینمش به آینه روی به روی خود
می بیند او مرا که من او را نبسته ام

هی پلک می نهم که بخوابد نمی شود
پا می گذارد او سر عهد شکسته ام

چشم است و زیر نیزه مژگان فتنه جو
غر می زند به من که از این دارودسته ام

یک ناگهان گذشته و خورشید می رسد
من همچنان به محضر چشمم نشسته ام

♤♤♤

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 42 نفر 88 بار خواندند
امیر عاجلو (17 /02/ 1402)   | پروانه آجورلو (17 /02/ 1402)   | قاسم لبیکی (17 /02/ 1402)   | علی معصومی (17 /02/ 1402)   | محمد مولوی (18 /02/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (17 /02/ 1402)  پروانه آجورلو (17 /02/ 1402)  قاسم لبیکی (17 /02/ 1402)  محمد مولوی (18 /02/ 1402)  
تعداد آرا :4


نظر 2

  • امیر عاجلو   17 اردیبهشت 1402 12:42

    rose rose rose rose rose

  • قاسم لبیکی   17 اردیبهشت 1402 20:35

    و ناگاه پنجه های گرم خورشیدفروزانم
    ز هر روزن درون تابید
    هزاران آه افسوس از نهاد من برون پاشید
    درود بر ادیب بزرگوار
    بسیار زیبا و با احساس سروده اید
    قلمتون مانا و زرین
    سپاس rose applause

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا