زخم بی حساب
دور از تو عمری همدم پیمانه هایم
آتش به جان گوشه میخانه هایم
شمعم که در شب های تار بیقراران
پرتو فشان ساحت پروانه هایم
آن برگ پائیزی که گرم پیج و تابم
آن بوف سرگردان که در ویرانه هایم
درگیر زخم بی حساب نارفیقان
آشفته حال محفل بیگانه هایم
گاهی که با عشق تو لبریز جنونم
زنجیری و همصحبت دیوانه هایم
بار غمت را می کشم منزل به منزل
در کوله باری روی زخم شانه هایم
ای نرگس شهلای تو درجام هستی
-شهد شراب آلوده مستانه هایم!
کی می رسد ایام خوب با تو بودن
تا طی شود دلشوره افسانه هایم
♤♤♤
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 13 آبان 1402 11:43
.مانا باشید و شاعر