رفت
مرا دوباره به آوارگی کشید و رفت
به کنج خلوت میخوارگی کشید و رفت
صفای عشق وجودش که بعد رفتن او
مسیر جاده به بیچارگی کشید و رفت
همین که ثانیه در بی ستارگی گم شد
مدار مانده به سیارگی کشید و رفت
طناب دار من و رشته های گیسویش
به آستانه ای از پارگی کشید و رفت
به نردبان وجودش همین که خو کردم
در اوج خنده به یکبارگی کشید و رفت
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 15 دی 1402 15:01
!درود