مهیا کن برایم شوکران دیگری امشب
که آرامم کند شاید زمان دیگری امشب
دمی بگذار تا بیگانه ای با خویشتن باشم
که میخواهم بخوانم واژگان دیگری امشب
چه می دانم، کدامین فصل را آغاز بنمایم
سکوت اطلسی یا باغبان دیگری امشب
به مژگانت اگر پیکان سرماریزه ای داری
بزن بر سینه ام تیر از کمان دیگری امشب
هزاران میخک آویزان به گرد چهره ات داری
بنازم ماه را در آسمان دیگری امشب
چه سازم با دل و شوریده بختی های اقبالم
نگیری گر سراغم با نشان دیگری امشب
ز هر دفتر که می خوانم پر است از بوی تکراری
بیافشان در هوایم داستان دیگری امشب
لهیب آتش شعرت شرر آسا است معصومی
غزل می گوئی اما با بیان دیگری امشب
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
پژمان خلیلی 06 بهمن 1397 18:22
آسمون اوری گرهد دنیانه کرد سرد
آسمون اوری گرهد
گفته بودم بی تو می میرم
ولی این بار نه
گفته بودی عاشقم هستی
ولی انگار نه
هر چه گویی دوستت دارم به جز تکرار نیست
خو نمی گیرم به این تکرار طوطی وار، نه
تا که پابندت شوم از خویش می رانی مرا
دوست دارم همدمت باشم ولی سربار نه
قصد رفتن کرده ای تا بازهم گویم بمان
بار دیگر می کنم خواهش ولی اصرار نه
گه مرا پس می زنی
گه باز پیشم می کشی
آنچه دستت داده ام
نامش دل است افسار نه
آسمون اوری گرهد دنیانه کرد سرد
آسمون اوری گرهد دنیانه کرد سرد
مو چطو دل خوش کنم لا ای همه برد
لا ای همه برد
می روی اما خودت هم خوب می دانی عزیز
می کنی…
دادم هی بیدادم هی مندم خوم تک
مندم خوم تک
مرقیامت بنشونمون کل یک
مرقیامت بنشونمون کل یک
khl.pezhman@gmail.com
مسعود مدهوش 15 اردیبهشت 1399 22:40
درودتان گرامی
علی معصومی 13 امرداد 1402 12:35