پاییز
پاییز میرسد به دل کوچه باغها
تا تازه تر شود غزل درد و داغها
با رنگ رنگ برگ درختان روزگار
آویزه میکند بخود از چلچراغها
پاییز نغمه کوچیدن است و باز
پر می شود چنار بلند از کلاغها
همپای نم نم باران و رقص بید
می گیرد از ترانه خوبان سراغها
برکنده جامه ز تن شاخ نسترن
تا پر کند ز خون دل خود ایاغها
پاییز کوبه به در می زند که هان!
گاه رهیدن است و زمان فراغها
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 15 مهر 1398 19:27
درود برشما
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 20:46
. درودها
. استاد سروده ای عالی بود
.
مسعود مدهوش 16 اردیبهشت 1399 15:07
درود بر شما استاد
زیبا غزلی بود