تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
سجاد اوسیانی

عشق دنیای عجیبی داشت نمی دانستم با خود قصه شاه و پری داشت نمی دانستم عشق یک راه بلندی داشت با سختی ها حیف قلبم صبر کمی داشت نمی دانستم عشق سخت دلتنگ شدن داشت نمی دانستم یک عمر به پای معشوق ن...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم الله الواحد القهار أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُواْ نَصِیبًا مِّنَ الْکِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ هَؤُلاء أَهْدَى مِنَ الَّذِینَ آمَنُواْ س...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《گربه و دیزی》 گر باز شده این در دیزی تو حیا کن ای گربه نگاهی تو به آن روز جزا کن در روشنی روز نکن غارت دیزی هنگامه ی دزدی تو کمی شرم و حیا کن گر شرم نداری تو ز این آدم و حوّا غارتگر اموال ، تو...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《کودک باران》 کاش می شد کودک در زیر باران می شدیم کاش می شد نو گل فصل بهاران می شدیم کاش می شد یک غزالی در میان این چمن یا که یک مرغ خوش الحان و غزلخوان می شدیم کاش می شد آسمان قلب ما ظلمت نب...

ادامه شعر
سید مصطفی سامع

فتح خیبر به نام خداوندگار احد خدای رحیم وبسیط وصمد خدایکه جان و جهان آفرید به تن های بی جان، جان آفرید بود خالق کل شی در جهان بود رازق زرق هر زنده جان ز نور خدا نظم هستی به پاست ز او گردش چرخ ه...

ادامه شعر
حشمت‌الله  محمدی

به دیدار آمدی ای دوست ولی من را نمی بینی تو برپایی و من خفته،چه ترکیب اسفگینی ???????????????????????????????????? چه ایامی که بر در بود چشمم تا رخت بیند ولی، گفتی تحمل کن،برای وقت شیرینی ???????????...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《جنگل》 سلطانِ جنگل روزگاری شیر نر بود آن شیر نر را تاج شاهی روی سر بود در آسمانش باز و شاهین بال می زد کرکس در آن جنگل بدون بال و پر بود شیر و پلنگ و ببر غُرّان بود آنجا در جنگل آن شیر نر ع...

ادامه شعر
حسن محمودی

درودی گرم خدمت تک تک یاران که نعمتند جمله چون دانه دانه باران ببوسم از راه دور دست یکایک دهم هدیه ترا یک شاخه شقایق بدان هر گوشه از این کره خاکی ترا دوست دارم با خلوص و پاکی...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《خاموشی》 گفتم سخنرانی نشان عقل و هوش است گفتا که عاقل کم سخن گوید خموش است گفتم بگو از ارزش گوش و زبانم گفتا زبان باشد یکی ، امّا دو گوش است گفتم نماند این زبان یک لحظه در کام گفتا خرابی می ک...

ادامه شعر
سجاد اوسیانی

خندید به من گفتی تو لایق من نیستی من دختر شاه ام تو در حد من نیستی گفتی که تو فقیری و من دختر شاه ام دور باش تو لایق عاشق شدنم نیستی گفتی که به تمنای تو دل ندهم هرگز من عاشق پول ام تو در حد...

ادامه شعر
افسانه ضیایی جویباری

بستند آرزوهایم را و انداختند در عمیق ترین چاه حسرت که دست هیچ دلی نمی رسد به آن

ادامه شعر
حبیب حسن نژاد

به: درویش ترم چهارم به شعله تا نزدی: «سوختم، مُذاب شدم» مگو که: «ناسره در من نماند و ناب شدم» فریبِ صاف‌ضمیران هنر که نیست، چرا هزار نقش پریشان زدی بر آب: «شدم» چو گل بیا و در آتش‌سرای خار بسوز سپس بگ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه العزیز فاجعه طغیان در وصف فاجعه فاطمیه در تیرگی و ابهام آنقدر که مشهود است یک پیکره مجروح در هاله‌ای از دود است دقت کن و بنگر آن بانوی زمین خورده دردانه بی‌همتای احمد محمود است ای داد چه می‌بی...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《قلم》 قلم دلگیرم از دنیا تویی آرامش جانم تویی در وقت تنهایی که هستی یار و مهمانم قلم آتش به جان افتاده از درد فراق یار وزد باد خزان با خود برد خاکستر جانم قلم سرّ دلم را با کسی هرگز نمی گویم ...

ادامه شعر
عنایت کرمی

راهِ خانه، کمی شلوغ شده باد گرم و نَفَس، گلاویزند از دلِ ازدحام سنگینی بر سرم بوق و دود، می بارد خودروی من که سخت فرسوده در پس سرفه های پی در پی آمپرش تا به انتها رفته احتمالاً کمی عطش دارد می زنم رو...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه المهیمن مرداب سرخ گشت از نور صبح آفاق سرخ خاوری باز هم آغاز گردیده است روز دیگری من در این ساعات در بستر به خود می‌پیچم از فکرهای ناخوش و آشفته و دردآوری جامعه مرداب جان مردمان گردیده است که د...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《نیشابور》 من به نیشابور می نازم چو دُرّی قیمتی ست باغ قلب مردمانش عاری از هر آفتی ست آسمانش رنگ آبی چشمه ها جوشان ز عشق همچو فردوس برین ماوا در اینجا نعمتی ست سیرت زیبا و صورت همدم و همراه هم ...

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

بازهم پک می زنم بر لولِ سیگاری که نیست باز می خندم به تقویمی و دیداری که نیست راه را گم کرده ام،این بار تقصیر شماست مشت می کوبم به هر زنگی و دیواری که نیست شرط کن یکبار دیگر ،قهر کن با من ولی ، کم ب...

ادامه شعر
سجاد اوسیانی

عشق آنگونه قشنگ است که بیمارت نکند عشق خوب است اگر به دلتنگی دچارت نکند زیبایی عشق همان لحظه دیدارش است اگر او خودش منع به دیدارت نکند در عشق اگر صد بار قهر نمودی باز هم با تو قهر باشد با تیر...

ادامه شعر
علیرضا خسروی اصل

اگر در زندگی شادی ، عمرت گذرد وگر غم در دلت داری ، عمرت گذرد چه خوش باشی چه ناراحت ، عمرت گذرد یه کاری کن به نیکی ها ، اسمت ببرد ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا