تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
هدایت کارگر شورکی

قدر یک کودک بی مدرسه شادم امشب روز آغــاز تــو افتــاده به یـادم امشب شهر را توی همـان کـوچۀ ده پیچاندم دست در دست خیابان تو دادم امشب ......

ادامه شعر
یاسر قادری

بر دلبسته ی مجنون رواست خوابی کمتر افتاده در دام را نباید رنج و عذابی کمتر قاعده بر این است،بسوزی در آتش عشق آتشفشان فوران را،چگونه به مذابی کمتر؟ مرحبا،نشست تیر عشقت بر سینه زخمی من جانی نمانده، ......

ادامه شعر
محمود فتحی

دراین دنیای وانفسادلی بی غم نباشد نشانی از کرامات بنی آدم نباشد به هرجا چشم بگشودم تمام شهر زندان است چه بوی کفر می آید دلی محرم نباشد برای یک زندگی معمولی نه کاخی نه بوستانی بایک قرص نان جوین ......

ادامه شعر
لیلا طیبی

ذهنم، یوزپلنگی تیز پاست آه! بی‌هوده بود، دویدن‌هایم... آی‌ی‌ی --غزال وحشی، کدام کنام آرمیده‌ای؟! #لیلا_طیبی (صحرا) ......

ادامه شعر
مهدی رستگاری

#هایکو - شماره ۱۱۶ بسمه اللطیف طلوع می کنم از شب شرق مویت I rise to shine from the night in the East your hair #مهدی_رستگاری بیست و نهم مرداد سال یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی بیستم اوت سال ۲۰۲......

ادامه شعر
سیاوش دریابار

بهار نزدیک است پیرزنی گفت بهار هم زیباست این سخن در زمان یخبندان بود در زمان کولاک شدید برف آن زمانی که مغز استخوان هم یخ می‌زند سوزش سرما بی داد می‌کرد او حدیث عشق را همراه داشت همنواز دل او ......

ادامه شعر
مصیب اسکندری

آن لحظه که رفته ای و در اذهان است تاریک ترین دقیقه در دوران است گفتی غزلی سروده تا برگردم آنقدر نیامدی که یک دیوان است خندیدی و از برم خرامان رفتی غم بعد تو در وجود من مهمان است تا کی به رهت چشم بد......

ادامه شعر
الیاس  امیرحسنی

سسین سنین مخمله اوخشار گولوم  گلنده سس سوموک ده اوینارگولوم یولا دوشر سوسوز بولاغلار گولوم قوربان سنین او سسیه گوزلیم گوز لرینه باخاندا عقلیم گئدر او گوزلرین منی دیوانه ائدر دولماسون او گوزلریوه یاش......

ادامه شعر
مهدی نصرت آبادی

خوشبخت کسی که دستانت را دارد خوشبخت کسی که در دلت جا دارد خوشبخت دلی که خوش به دیدارت است بی چاره دلم هنوز دوست دارد......

ادامه شعر
امین مقدس

<<قاری>> دلم از پاقدمت شاد و بهاری شده‌ است خانهٔ عشق، پُر از بزمِ قناری شده است عاقبت لانهٔ گنجشک‌ و کبوتر شده‌ بذر بذرِ حسّم به تو اکنون چه چناری شده است پرده را پس زده خورشید، تو را ......

ادامه شعر
پارسا .

درد دارد پَسِ عمری که ندانی تو منم سخت شد بار دگر گفتن حرف قلمم غصه هم قافیه‌ی قصه‌ی عمرم شده است بغض هم وزنه‌ی موزون دو بیتم شده است از غزل های نگفته همه مو گشته سپید جان من باز تو آی و بدهم فصل ام......

ادامه شعر
سیاوش دریابار

مرده خوار باید گریست به حال آنان که از مرگ انسان نان می‌خورند نه آنان که جسمشان را تطهیر می‌کنند نه آنانی که در چاله قبرشان می‌گذارند آنانی که به واسطه مرگ عزیزان مان نانی به چنگ می‌آورند آنان که فق......

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه المهیمن قطار فراری اینک قطار زندگی ما که در راه است در سیر خود گرم فراری نابدلخواه است خوابند جمع اندکی اما به بیداری آشفته است آرامش آن کس که آگاه است صدها بلای آشکارا و نهانی در این خط سیر ن......

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

من از حرف تو سرشارم تو می‌دونی دوسِت دارم من از شعر تو لبریزم پر از حسی غزلخیزم غزل رو نقطهء جوشه ترانه از تو می‌جوشه ترانه با تو آوازه دچار زخمهء سازه تو و سازت چه همرازین که با هم نغمه می‌سازین ......

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«بوی ریا» وای اگر روبه مکّار بگردد سلطان وای بر حال چنین بیشه و آن شیر ژیان روز جنگل بشود تار و نتابد خورشید گر چه دیوار ندارد بشود یک زندان پایه ی تخت ریا عاقبتش می شکند سرنگون می شود هر کس ......

ادامه شعر
کاظم قادری

بی تقلّا غزل ناب سرودن هنر است عشق با شیوه ی سهراب ستودن هنر است روی شنهای روان روی به رخساره ماه بوسه ها از لب مهتاب ربودن هنر است وقت سرگیجه ی بی وقفه به گرداب بلا راه را از دل گرداب گشودن هنر است......

ادامه شعر
افسانه نجفی

_در شهر کوران؛ رویای آینه اعدام خواهد شد! _و شب هر شب در آغوش پنجره بیداری را به خواب خواهد دید... _بی گمان روح ِآینه تکثیر خواهد شد.........

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«نمی خواهم» هوا سرد است و سرمای زمستان را نمی خواهم در این ویرانه ها من باد و طوفان را نمی خواهم اگر سگ گرگ خونخواری شود همراه با چوپان من بزغاله این سگهای چوپان را نمی خواهم اگر ماه شبی با ش......

ادامه شعر
افسانه نجفی

_در این قحطی شوم مرثیه خوانان؛ خود تشنه به خون ِ عیارانند! _داس ها امّا دعاگویان ! در انتظار ِ بارانند......

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

من از حرف تو سرشارم تو می‌دونی دوسِت دارم من از شعر تو لبریزم پر از حسی غزلخیزم غزل رو نقطهء جوشه ترانه از تو می‌جوشه ترانه با تو آوازه دچار زخمهء سازه تو و سازت چه همرازین که با هم نغمه می‌سازین ......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا