تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

ما رهگذران خام بی استعداد افتاده به چنگ وحشی استبداد نقشی به جهان نمی توانیم کشید جز سرزنش دروغ و نفی بیداد...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«دریای خون» این قطره های خون شود دریا دریای خون طوفان کند بر پا وقتی که زندان جای آزادیست دریای آبی می شود رؤیا این قطره های اشک چشم شمع آتش زند در خرمنِ فردا تیغ ستم دائم نماند تیز چون باطن ش......

ادامه شعر
صدیقه جـُر

✍????پا برهنه بوده ام اندر کنارت سیستان مهربانم من به پایت با دل وجان شاخه های گل نشانم ... خاکت ای شهر رئوفان وآله ودیوانه ام کرد چشم میدوزم همیشه من به خاک زر فشانم .. بی مثالی خاک پاکم اای دل وجا......

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم الله النور ترکیب بند دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان دعای روز اول خدایا روزه و شب زنده داری مرا بر امر دین خود بیاور بر مدار بندگی بندگان دلنشین خود مرا بیدار کن از خواب غفلت با ندای پرطنین خود گنا......

ادامه شعر
شاعرزهره  خانی مهرآبادی(شیدا)

بهترین قافیه ها چکیده ازلبهای درخشانت بنویس با خونت عشق را......

ادامه شعر
ربابه حکمی زنجانی

بهار شعر من از بهار شعر من یکدسته ریحان چیده است آه سردی غنچه ها را از گلستان چیده است چرخ احساس ،بلندم مانده در گِل زار درد بال پرواز مرا ، دیو شب ارزان چیده است عطر خود را می فشاند در برم د......

ادامه شعر
یعقوب  پایمرد

بیگانه بودم باهمه خواستن تو گناهمه بهانه بودی تو مرا دلیل انهدامه دیوانه بودم بی راهه رفتم همه راه جانانه میخواستم تورا اقرا......

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم الله النور #رباعی - شماره ۸۵ عید روزه داران به مناسبت عید سعید فطر صد شکر که عید روزه داران شده است صد مژده که موعد بهاران شده است ز آثار وفا و طاعت و نور و عمل اطراف زمانه نورباران شده است #مه......

ادامه شعر
علی اصغر  طالعی نوجه ده

و موج نگاهت سینه مرا چون تخته پاره ای به ساحل خیال میکوبد...

ادامه شعر
ربابه حکمی زنجانی

پر کرده شهر عطر تو را ، یاس گلستانی مگر؟ خون کرده ای هر سینه را ، چاقوی زنجانی مگر ؟ .... این شانه از بار غمت ، انگار باید می شکست ای ماه شبهایم بگو ، گیسو پریشانی مگر ؟ .... در بند عشقت بر......

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«ویرانه» صحرای دل خشکیده باران نیست مرغ چمن غم دیده خندان نیست در این زمان مرگ آدمها حیوان شده این آدم انسان نیست خشکیده برگ و شاخه های سرو باغ خزان دیگر گلستان نیست جغدی در این ویرانه می خو......

ادامه شعر
علی معصومی

رمضان بزم مهمانی ماه رمضان بود و گذشت جلوگاه کرم جان جهان بود و گذشت مَثَل صبح قریبی که بلندای شبش تا طلوع سحر و بانگ اذان بود و گذشت عطش سینه دلدادگی و دلشدگی برکت نان و کمی آب روان بود و گذشت ......

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم الله الرحمن الرحیم ترجمه منظوم دعای روز سی ام ماه رمضان خدایا شکر می گویم که روز آخر ماه رمضان شد دلم یک ماه کامل در فضای میهمانی تو مهمان شد بنه مُهر قبولت را به روزه داریم با انطباق آن به معیا......

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«ریشه در خون» هر گیاهی ریشه در خون می کند خاری شود عاقبت سروی نگردد چوبه ی داری شود باغ او هرگز نگردد یک گلستان پُر ز گل یک کویر و شوره زارِ پُر خس و خاری شود گر شود لب تشنه گرگ نفس آدم در درو......

ادامه شعر
یعقوب  پایمرد

همدست شدی رقیب من دلبر دل فریب من چیست دلیل اجتناب ارامشم دلبر بی رقیب من حسرت شده عذاب من گذشتیه شیرین من کیست نشسته به دلت معمای عجیب من نشست ، غبا......

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

بیزدن سلام اولسین مسلمانلارا اوروج توتوپ ناماز قیلان جانلارا دوز یول توتوب گِئدن پاک انسانلارا اوروجلوق بایراموز مبارک اولسین ایلوز آیوز هفتوز گونوز وار اولسین ⚘ عاقل اولوب حق یولیلا گئدَنه زاهد اولو......

ادامه شعر
جلال بابائی

در نگاه معصومانه تو مرگ را دیدم و چشمانم پر از خاطره شد. نه تو چون برادرم ، برادرم بودی و چنگال سیاه مرگ تورا از من جدا کرد. گریه های یوسف تیموری و همسر تو نشان از قلب پاک تو را دارد. چشم هایم بی قرار......

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم الله الرحمن الرحیم ترجمه منظوم دعای روز بیست و نهم ماه رمضان عنایت کن به من در انتهای دلکش این ماه روحانی از این پس پوششی از رحمتت را بر وجود من بپوشانی به من همواره توفیق نکوکاری و نیکی را عطا ......

ادامه شعر
کاظم قادری

می شود آیا که ما را هم بخوانی سوی خویش؟ گم کنی ما را میان جنگل گیسوی خویش؟ راهبندان مسیر خانه ات را وا کنی جا دهی ما را میان عاشقان در کوی خویش سر به روی شانه ی بی طاقت قلبم نهی بازگردانی سلامت بر ت......

ادامه شعر
ام البنین بهرامی

میان یک شب سرد و پر از غم یکی از لاله های باغ شد کم یکی از لاله های سرخ و خوشبو رُخَش چون شیر و قلبش مثل آهو به وقت رزم چون شمشیر بران کمین و حمله، همچون شیر غران به وقت عشق، مجنون علی بود و غرق نور ر......

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا