- لیست اشعار
- مناسبت
- عرفانی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
ایرج قبادی
در09 /02/ 1341 -
Moslem Ahangari
در09 /02/ 1399
ما نیاز داریم نیازمدیم به هم در نیاز هستند بنی آدم به هم ما همه یک زاده ایم از یک پدر پشت هم باید شویم بی دردسر خِیر و شَر را میشناسند بنده ها خِیر، خِیرالله و شَر، شرمنده ها شَر نبود و خِیر حاکم...
ادامه شعریکی را داده ایزد تن سلامت دگر را کرده او بی استقامت یکی دیگر درشت و جسمِ سالم یکی را لاغر اما کرده عالِم یکی بینا یکی کور و علیل کرد یکی را سالم و آخر ذلیل کرد یکی زیبا و دانا آفرید...
ادامه شعرجان دادم در ره عشق که بر عاشقان سَر باشم منم شهید عاشق ولی زنده در جایی دگر باشم
ادامه شعربید مجنون فاعلات / فاعلاتن / فاعلات (فاعلن) اشکِ خون از دیده ی مجنونِ بید دفترِ ما را به خون آغشته کرد بیدِ مجنون غصه دار لیلی اَست در فِراقش مبتلای درد و رنج لیلی اَندر ماجرای عشقِ بید مانده مه...
ادامه شعرهستی را هستی ، هستیِ هستی فارغ از نیستی، نیستی را هستی اذن هستی بود هرچه هستی شد امر هستی داد نیستی هستی شد کل عالم ها هستی از هست اند با نگاه هست ، نیستی ها هستند کل انس و جن و ملائکها کل کائنات ...
ادامه شعراگر گنج های دنیا را بدست آری و احسان بی تمام طول عمرت را به خدمت بر یتیمان زی هزاران خانه را بر بی پناهان دایر اندازی تمام رخت عریانان مهیّا بر تنان ،سازی ...
ادامه شعربی سرو سامان پی دیدن یار آمده ایم شوق دیدار به آن جلوه ی یار آمده ایم رحمت و لطف تو دیدیم و شدیم عاشق تو در بیابان غمت سوخته چو نار آمده ایم بر در خانه ی تو ای همه آفاق جهان به پناه آمده ایم گرچه که...
ادامه شعرآنچه که از سر گذشت شد سرگذشت حیف بی دقت گذشت ، اما گذشت تا که خواستیم یک، دو روزی فکر کنیم بر سر خانه نوشتند ، درگذشت قدر دانیم و کنیم هم را گذشت تا نباشیم حسرتش که درگذشت درگذشت اما چه باشد سرگذشت سر...
ادامه شعرچقَدَر پستی و بدبختی تو شیطان به خدا انقدر پستی که لایق نشدی نزد خدا شش هزار سال تو دیدی نشناختی تو خدا ابله و جاهل و نادانی تو شیطان به خدا مرکز نور تو بودی و چرا کور شدی درگه ذات نشستی چرا بی نور شد...
ادامه شعرعـدالـــت را خــــداونـدا شـنیـــــدم بــه راه مـعـرفتـهــــایـــش دویـــــدم خـــــداونــدا تــــو آگاهــــی زِ حـالـــم کــه ظلـــم از ظالمـــان چندیـن کشیـــ...
ادامه شعر( مصلحت خالق) ماهیان از موج دریا به خدا شاکی شدند مصلحت در موج بود از جهل خود شاکی شدند چون خدا با موج آرامش به آنها داده بود موج آرام شد ، اسیر تور صی...
ادامه شعر(محرم اسرار) هر بی سر و پایی را مکن یار تو عاقل عقلت به کجا رفته خِرد را چه بی عاقل هر ره گذری را تو مکن محرم اسرار درخواب فرو رفته چه داند غم بیدار غمخوار کسی باش که غمخوار تو باشد دل...
ادامه شعرباد باد که در لا به لای موهایم شروع به وزیدن کرد انگار تو بودی که در موهایم شروع به رقصیدن کردی. ودر گوش هایم نجوای آرامی از تللو باران. وقطرات شنبم صبح گاهی که بر ...
ادامه شعرجوانی تشک ” پشمی_ست” می خوابی بر روی آن به مرور در هم تنیده می شود و به نظر لاغر دیده می شود وقتی پشم ها را از هم باز می کنید تشک به نظر پف می کند اما شما دیگر آن ” جوان” سابق نیستید! محمد مولوی...
ادامه شعرفرق دارد علم و جهل ای عاقلان علم به اندیشیدن است ای عابدان ساعتی اندیشه هفتاد سال بهِ از سجده کردن گشته، ای ابلیسیان شش هزار سال سجده و عبدی نکرد شد رجیم در به در ای جاهلان بندگی باید نم...
ادامه شعرخداوندا دلم دیوانه ی توست اسیر باده و پیمانه ی توست تفضل کن شها بر این گدایت که جانش بر کف و پروانه ی توست
ادامه شعراگر پرسند عشق چیست؟ بگو اَبَر قدرت معنویست
ادامه شعرالست من همه با عشق شاه بود وز شاهراه عمر بدین عهد بگذرم «حافظ» اشاره به آیه 172 سوره مبارکه اعراف اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالوا بَلی ره سبز زمان پیوند بلور دیرینه حلقهٔ شفاف زرینه میبرد تو ...
ادامه شعرپریشانم پریشان تر از غبار در دستهای نور جانم آکنده از ابهام حیران شمع کوچکی در باد که اشکش در زمین امید میکارد و من عمری ... نشسته در حصار خویش زندانم اکنون .. درون روزنه های نگاهم...
ادامه شعر