راز هستی

هستی را هستی ، هستیِ هستی
فارغ از نیستی، نیستی را هستی
اذن هستی بود هرچه هستی شد
امر هستی داد نیستی هستی شد
کل عالم ها هستی از هست اند
با نگاه هست ، نیستی ها هستند
کل انس و جن و ملائکها
کل کائنات و خلایق ها
زندگی از اوست زنده ها فانی
فانی باز از نو اذن او باقی
جسم ما خوابست مدتی درخاک
روح ما آزاد سیر کند افلاک
روز رستاخیر اذن آن هستی
روح به جسم آید اذن پیوستی
خالق انسان را عهد جاوید داد
نیستی را شیطان یاد جاوید داد
حکمت است حاکم کل عالَم ها
جاهلان غافل ، خوابند عالِم ها
نهی قرآن اند عده ای عاقل
جاهل اند آنان، عاقل غافل
عاقلِ غافل جاهلِ عظماست
چاله ی آبی نزدشان دریاست
سخت مقاوم در درک حق هستند
کل العقل هستند دیگران مستند
یادشان دادند عده ای عاقل
ظاهرا عاقل باطنا غافل
علم غفلت را جای حکمت ها
حاکمان گشتند در حکومت ها
علم طب دارند در شفاء خوارند
علم کشت دارند و ویروس کارند
علم روح دارند و ز روح دورند
کهکشان می بینند ولی کورند
در حسابداری عقل کل هستند
در حسابرسی چشم ها را بستند
کالبد انسان را علوم دارند
خالق کالبد را به انکارند
علمشان جهل است و به بیراهه
نفسسان راهیست که رجیم راهه
علم لاهوت گویند خرافاتی است
انبیاء را گویند بد آفاتی است
خود خدا خوانند دیگران بنده
علم لاهوت خوانان را شرمنده
مات و مبهوت اند در خلایق ها
دنبال برهان اند و لایق ها
قل هو الله گویان چه آرامند
لم یلد گویان اهل عرفان اند
با ی بسم الله میشوند راهی
به ی حمدالله میکنند شاهی
دریا آرام است و خدا دارند
ذکر یار مشغول و صفا دارند
بی هراسند از مرگ دنیایی
چون یقین دارند حی عقبایی
حی دنیایی نعمت است آنان
حی عقبایی رحمت یزدان
فرق ها دارند دین و بی دینان
اهل قرآن با اهل بی قرآن
اهل آرام اند اهل باقران
دل پر از طوفان اهل بی قرآن
اینجهان پیرست و پر از غمهاست
جای ماندن نیست ، ترک آدمهاست
پس کدام عاقل در لب دریا
خانه می سازند تا بماند جا
با کدامین عقل کشتی سوراخ
می تواند باشد کسی فراخ
نور خورشید و نور ماه را کی
آفریده پایان تاریکی
روزی مار و روزی مورچه
رزق ماهی ها رزق یک بچه
نظم کیهان و نظم این هستی
خود پدیدار گشته شده هستی
جهل بعضیها دون حیوانیست
آخر حیوانی پشیمانیست
انس و جن مخلوق خداوندند
عهد به عهد دارند و به پیوندند
هر چه میگویند هر چه میپویند
هرچه مینوشند هرچه میپوشند
عالم اند آنان مالکی دارند
پس چرا اینقدر جاهل و خوارند
هرچه عالم تر گشته اند بدتر
منکر حق اند و به جهل سرتر
دکتر قلب اند سکته ی قلبی
عمرشان دنیا می کند سلبی
اهل شورند و کارشناس پول
وام بدهکار و حبسی اند سلول
نیک و بد باشد انتخاب ما
انتخابش شد اختیار ما
اختیار معیار است نه اجباری
انتخاب حق اختیار داری
پس به نیک آیی عاقبت خیری
بد پذیرایی پست و بی خیری
حافظا بس کن دنیا نیرنگ است
بین نیک و بد دائما جنگ است

ایمیل مقصد