- لیست اشعار
- مناسبت
- عرفانی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
منوچهر منوچهری(بیدل)
در24 /02/ 1301 -
سینا صارمی
در24 /02/ 1394 -
فردین صمدی
در24 /02/ 1399 -
Seyed Mohammadreza Lahiji
در24 /02/ 1369
1-شب فرو افتاده بر بام فلک غم فرو بنشسته برسقف ملک 2-از ثریا تا سرا غم بیختند ادمی را بر زمین اویختند 3-اسمان را برفلک افراشتند حسرتش را برزمین انگاشتند 4-غم که امد بر دل افلاکیان ماه زینت داد...
ادامه شعرای فلک از چهرت گلگون شده خاک هستی بر درت افسون شده شبنم عشقت به خاکم خون شده لایق هستی به درگاهت شده ای نگاه حسرتم براسمان ژاله برچشمان من پرخون شده ای که مهرت در ازل پیمان شده گنج در جان منی...
ادامه شعرجانا گهر ناب نهانی عشق است سرچشمه ی پاک زندگانی عشق است در رهگذر عمر چه پیر و چه جوان هشدار که اکسیر جوانی عشق است در گردش ایام و ز دادار حکیم یک هدیه ی ناب ناگهانی عشق است گر طالب زهدی ...
ادامه شعرمی زنم بر خودم نهیب از بس، شده ام مبتلا به دردی که کس مبادا شود دچارش تا،گویمش با خودت چه کردی که رفته در هم سگرمه هایت چون، زن ذلیلی که می دهد دشنام بر زمین و زمان و خود را نیز، کرده نفرین شبی...
ادامه شعریک عمر . یک عمر درست رفتی و گم گشتی سیلی خور حرف بی سرو دم گشتی بر میوه ی ممنوعه نبردی دست و محکوم به بوئیدن گندم گشتی . . . ابوالحسن ...
ادامه شعر( به نام خدا ) من از اعماقِ وجودم ، به تو ایمان دارم با همه تارم و پودم ، به تو ایمان دارم در کنارت غمی از ؛ بود و نبودنها نیست ای همه بود و نبودم ، به تو ایمان دارم مثلِ فوّاره ، که در او...
ادامه شعرسختی راه هم سفر غریب سردی دل ها خدای من ... گوشه دلم گلباران غم است نغمه ای آشنائی که به من می خندد نیست در پس حادثه خواستن تو محتاجم می توان گوشه چشمی را لرزاند می توان خواب خوشی بود دل دیگر...
ادامه شعرباید اوّل باشد از رفتارتان خرسند، حور تا که گردد رامِ رامِ رامتان، پابند، حور مثل غِلمان باید از زشتی بری باشی، بری آب گردد در دلش تا ناگهانی، قند، حور پاک اگر از شهوتی مانند یوسف روز حشر ا...
ادامه شعردلم فریاد می خواهد آرزوی یار می خواهد دلم در شب انتقام تو شکست دلم فریاد می خواهد بوسه های داغ می خواهد کبوتر زخمی من در چنگال تو آرزوی نجات می خواهد اما به کدام آرزو ؟ دلم فریاد می خواهد...
ادامه شعرشب ها با دیوار می گویم قصه های دلم را امشب که دیوار ریخت تا زه فهمیدم دیوار چه دردی را تحمل کرد فکر می کردم بزرگتر که شدم از تاریکی ها نمی ترسم اما آیا تو هم نمی ترسی ؟ چند بار با دیوار حرف ز...
ادامه شعربا خودروی اشعار خود در جاده¬ی عشق توام در تونل تاریک غم، نوراده¬ی عشق توام عشق توام ره می¬شود. عشق توام ره می¬برد عشق توام ره می¬زند. در جاده¬ی عشق توام بی¬خود چو می¬باید که شد، با...
ادامه شعرنیایش خداوندا به یاد تو گشودم پلک خود را باز که خورشید جهان از مهر آغوشت گرفته نور و گرما را ... مرا در بر بگیر هردم که طاقت آرم این کابوس سرما را... خداوندا مبادا دستهایم را رها سا...
ادامه شعرما را نفسی بود که التماس کنیم خواهان توام چرا که جفا کنیم در شب های رقصنده خاطراتم ماه روی من توئی و من وفاکنم...
ادامه شعرنبض دریا را گرفتم طوفانی بود قایقم خسته فریادم در مه گم شد خود را گم کردم در این عصر یخ زده رو به ماندن نوشتم قصه هایم را باز تو نبودی تا من را بفهمی زندگی را تقسیم می کنم مابین خودم ...
ادامه شعریا رب در این ظلمتکده،فانوس نومیدی بکش روشن چراغ دیده را ، با آب آهنگین نما ناگه به تیر غمزه ات ، نه مرحمی بر زخم دل یا با شرار قهر خود ، خاموش کن خورشید را دانم چو از روی کرم ، مهرت بجنبد،در...
ادامه شعربه نام خداوند قمری و سار خدواند زیبایی لاله زار خداوند ابرام خداوند لوط درود بر معمار دانه بلوط
ادامه شعرآغوش تو ... از فاصله ها که راه می پویم من دل از گذرگناه می شویم من از حوصله ها پرت شدن باکم نیست آغوش ترا پناه می جویم من...
ادامه شعردل مزار عشق است و دیوانگی سرخوش و مستانه و بیچارگی دل به دامن می زند پروانه را شمع می سوزاند دل دیوانه را
ادامه شعرلعنت بر این دل که حیا نمی کند با من سر لج داردو حاشا نمی کند خواب خوش اختیار دیوانگی بود بیچاره آدمی که کاری نمی کند فرمان عقل بردن اشتباه و حرام بود از این طبیب بپرس که دوایی نمی کند با هر که گ...
ادامه شعر"هر که در این حلقه ، مقرب تر است جام بلا ، بیشترش می دهند " باده گساران شراب الست باده ی خونین جگرش می دهند هر که در این عرصه ، چو سیمرغ شد معرفت و بال و پرش می دهند هر که شود ، محرم اسرار...
ادامه شعر