- لیست اشعار
- مناسبت
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
ماهدخت محمدی
در13 /02/ 1350 -
حسن رسولی
در13 /02/ 1363 -
Parvin Mohamadi
در13 /02/ 1402
چند دوبیتی چه کردی با وفا ، لب آفریدی . به گرمی بر لبش تب آفریدی . برای آنکه آن لب را نبوسم . هزاران دین ومذهب آفریدی . ***...
ادامه شعرباز میری و دو چشمم از عقب خون میکنی ناجـوانـمردانـه دل را بـاز دلخــون میکنی . بـا سـر زلـف تـو بسـتندم چـرا ای نـازنین ایـن قـضای آسمـانی را دگـرگـون میکنی . ماروش من ای طبیب ازدرد میپیچم به خود ...
ادامه شعرامشــب کنــار بســـتـرم آواز ســـــر کـن سیمای غم از رنگ و رخسارم به درکن مست از نسیم زلف و گیســوی تو هسـتم با عطر رخسارت مرا مدهـوش تــر کـن هــرگــز نچـیـدم از گـل روی تــو کـامی لبهــ...
ادامه شعرغزل ترانه ترین احتیــــــاج تنهایی ست تمام ذوق بشـــــــر در رواج تنهایی ست جهان گذشته و خواهد گــذشت بعد ازاین زمان همیشه به میل و مزاج تنهایی ست پرنده باش که پروانگی خطــــــــ...
ادامه شعر شب بود و بارانی تند
پنجره ای
بخار گرفته
سیگاری ته کشیده
آخرین
نفس
پشت پنجره انتظار..
به گمانم
یار در تاریکی شب
گم شده است...؟
امین محمدحسن زاده
...
امروز برمیگردی... صدایم را جلو آینه صیقل میدهم و گل رز خواب رفته را از درون کتاب بیدار می کنم... تو امروز برمیگردی و من بی درنگ تو را در آغوش خواهم گرفت؛ تو با احساست مرا سخت می فشاری ...
ادامه شعرطاقتم بیشتر از تشنگی های جدایی شده تلخی فاصله ها خمارتر از هرویین شده انتهای کار من گریه در آغوش باران شده آخر سفرنامهی من مردن در آعوش تنهایی شده .... زمان انگار مرده است عقرب های س...
ادامه شعربه نام خدا «مادر» آهسته دست را به درب اتاق زد، آیا به خواب رفته پسر یا هنوز نه؟ چشمان فرو هشتم و از نیمه باز بود، تا باز هم شاهد سوری دگر شوم، سوری ز مهربانی مادر به کودکش! نم نم به دستگی...
ادامه شعر حریم کبریا
من ازچشمان ِتو لبیک گویان تا حریم کبریا رفتم .
همان جائی که میزد، نقش جادوئی چشمانِ تو را رفتم .
بُتا ، بنیادم از برق ِنگاهت زیر و رو گردید .
بلا بارید از آن چشم و، به ...
آمد و در آینه تا جا گرفت شورش بالای تو بالا گرفت آینه تصویر تو را دید و گفت میشود اینگونه چوگلها شکفت با عطشی زلف تو از پشت سر ریخته احساس تو را تا کمر گم شده در جنگل گیسوی تو سوزن اندام تو در ...
ادامه شعرزخم این فاصله یک بار ... کــــــــــــــه باور بکنی تو مرا جای (تو) بگذار ... کـــــــــــــــه باور بکنی منظره مبهم و من با غـــــــــــــــــــــزلم درگیرم خط بزن آینه ی تار ... کـــــــــــــ...
ادامه شعربرف ببارد یا سنگ جاده بسته باشد یا لغزنده انتهای این راه در انتظارت زانو بغل کرده ام امین محمدحسن زاده
ادامه شعریادم نبود حوض ماهی ها بی آب مانده و تنها تکه ای از یادبود روزهایمان کف کاشی ها جان میدهد! وقتی با ثانیه های نبودنت فراموش میکنم که کیستم ! و چه زیباست آئین یادهای رفته ی خیالی وق...
ادامه شعرکمی بی بهانه، چقدر عاشقانه... پر از شِکوه و غصه و بی کسی... دلم پَر کِشد سویِ تو ... ای دریغ!! چه کس را بدانی تو یار غیر من؟؟ چه کس می شود یارِ تو؟، یارِ من؟؟ چه کس ماهِ تو می شود یا...
ادامه شعرشاعری از نفس افتاد گفت: ای قلم نمیخواهم دیگر از قلب من سخن گویی دیگر از شوق و آرزوی عشق بر لب سرد این خسته قصه ای گنگ و بی هدر گویی حسرتی هست در دلم یک عمر بغض پنهانی گلویی که باورش بود عطر و ...
ادامه شعرچشم هایت چغاله ی عشقند گونه ات شیرمال سمنانی گیسوان شرابی ات دارد طعم یک آسمان پریشانی شانه ام تکیه گاه بی تابی در نسیم سواحل چشمت موج می پروری به رقص تنت می توانی کمی بلرزانی رشته کوه تنم پ...
ادامه شعر(چشمه دو دیده) ساقی بریز باده به جامم ،سبو سبو کاین بار مانده مرا ، در گِلو ، هلو من سربه سر،در بدرِکوچه هایِ سرد لبهای او به داغیِ ، گل هائی از لبو پیچیده ...
ادامه شعریه قاب عکسو دنیای خاطره از برفو تو فصل پاییزی تو خونه ام جا گذاشتی شکستی غرورم.... میون حرف های که بهت تکیه کرده بودم گذاشتی خیس شه چشمم وقتی به عشقت ایمان داشتم دیدی وفاتو... همش حرف ها...
ادامه شعر در قنوت خالی از تو ، من غروب جمعه ی پاییزم و
لحظه ی افتادن برگم و پایانی ملال انگیزم و
در حوالی انارستان چشمت ، پرسه میزد بغض من
در هوایی که پر است از گریه ها و شرجی تب خیزم و
مث...
شده ای فاصله ای در دل ویرانی من سهم دل از تو شده گریه ی پنهانی من کلبه ی چوبی قلبم که زدی آتش قهر شعله زد ؛ خاطرِ خاکسترِ احزانی من دستهایت ؛ وسط جنگل مویم هرشب خسته از شانه ی کابوس پریش...
ادامه شعر