تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حسن کریمی

چند دوبیتی چه کردی با وفا ، لب آفریدی . به گرمی بر لبش تب آفریدی . برای آنکه آن لب را نبوسم . هزاران دین ومذهب آفریدی . ***...

ادامه شعر
علیرضا صادقی

باز میری و دو چشمم از عقب خون میکنی ناجـوانـمردانـه دل را بـاز دلخــون میکنی . بـا سـر زلـف تـو بسـتندم چـرا ای نـازنین ایـن قـضای آسمـانی را دگـرگـون میکنی . ماروش من ای طبیب ازدرد میپیچم به خود ...

ادامه شعر
محمدرضا (( حامد )) محمودی پور

امشــب کنــار بســـتـرم آواز ســـــر کـن سیمای غم از رنگ و رخسارم به درکن مست از نسیم زلف و گیســوی تو هسـتم با عطر رخسارت مرا مدهـوش تــر کـن هــرگــز نچـیـدم از گـل روی تــو کـامی لبهــ...

ادامه شعر
جابر ترمک

غزل ترانه ترین احتیــــــاج تنهایی ست  تمام ذوق بشـــــــر در رواج تنهایی ست  جهان گذشته و خواهد گــذشت بعد ازاین زمان همیشه به میل و مزاج تنهایی ست پرنده باش که پروانگی خطــــــــ...

ادامه شعر
امین محمدحسن زاده

شب بود و بارانی تند
پنجره ای
بخار گرفته
سیگاری ته کشیده
آخرین
نفس
پشت پنجره انتظار..
به گمانم
یار در تاریکی شب
گم شده است...؟

امین محمدحسن زاده ...

ادامه شعر
علی حاتمیان

امروز برمیگردی... صدایم را جلو آینه صیقل میدهم و گل رز خواب رفته را از درون کتاب بیدار می کنم... تو امروز برمیگردی و من بی درنگ تو را در آغوش خواهم گرفت؛ تو با احساست مرا سخت می فشاری ...

ادامه شعر
مهری خسرو جودی

طاقتم بیشتر از تشنگی های جدایی شده تلخی فاصله ها خمارتر از هرویین شده انتهای کار من گریه در آغوش باران شده آخر سفرنامهی من مردن در آعوش تنهایی شده .... زمان انگار مرده است عقرب های س...

ادامه شعر
غلامحسین خورشیدی

به نام خدا «مادر» آهسته دست را به درب اتاق زد، آیا به خواب رفته پسر یا هنوز نه؟ چشمان فرو هشتم و از نیمه باز بود، تا باز هم شاهد سوری دگر شوم، سوری ز مهربانی مادر به کودکش! نم نم به دستگی...

ادامه شعر
حسن کریمی

حریم کبریا
من ازچشمان ِتو لبیک گویان تا حریم کبریا رفتم .
همان جائی که میزد، نقش جادوئی چشمانِ تو را رفتم .
بُتا ، بنیادم از برق ِنگاهت زیر و رو گردید .
بلا بارید از آن چشم و، به ...

ادامه شعر
علی صمدی

آمد و در آینه تا جا گرفت شورش بالای تو بالا گرفت آینه تصویر تو را دید و گفت میشود اینگونه چوگلها شکفت با عطشی زلف تو از پشت سر ریخته احساس تو را تا کمر گم شده در جنگل گیسوی تو سوزن اندام تو در ...

ادامه شعر
جابر ترمک

زخم این فاصله یک بار ... کــــــــــــــه باور بکنی تو مرا جای (تو) بگذار ... کـــــــــــــــه باور بکنی منظره مبهم و من با غـــــــــــــــــــــزلم درگیرم خط بزن آینه ی تار ... کـــــــــــــ...

ادامه شعر
امین محمدحسن زاده

برف ببارد یا سنگ جاده بسته باشد یا لغزنده انتهای این راه در انتظارت زانو بغل کرده ام امین محمدحسن زاده

ادامه شعر
ندا پیرنظر

یادم نبود حوض ماهی ها بی آب مانده و تنها تکه ای از یادبود روزهایمان کف کاشی ها جان میدهد! وقتی با ثانیه های نبودنت فراموش میکنم که کیستم ! و چه زیباست آئین یادهای رفته ی خیالی وق...

ادامه شعر
سمانه حاتمی

کمی بی بهانه، چقدر عاشقانه... پر از شِکوه و غصه و بی کسی... دلم پَر کِشد سویِ تو ... ای دریغ!! چه کس را بدانی تو یار غیر من؟؟ چه کس می شود یارِ تو؟، یارِ من؟؟ چه کس ماهِ تو می شود یا...

ادامه شعر
حامد بهنام

شاعری از نفس افتاد گفت: ای قلم نمیخواهم دیگر از قلب من سخن گویی دیگر از شوق و آرزوی عشق بر لب سرد این خسته قصه ای گنگ و بی هدر گویی حسرتی هست در دلم یک عمر بغض پنهانی گلویی که باورش بود عطر و ...

ادامه شعر
جابر ترمک

چشم هایت چغاله ی عشقند گونه ات شیرمال سمنانی گیسوان شرابی ات دارد طعم یک آسمان پریشانی شانه ام تکیه گاه بی تابی در نسیم سواحل چشمت موج می پروری به رقص تنت می توانی کمی بلرزانی رشته کوه تنم پ...

ادامه شعر
حسن کریمی

(چشمه دو دیده) ساقی بریز باده به جامم ،سبو سبو کاین بار مانده مرا ، در گِلو ، هلو من سربه سر،در بدرِکوچه هایِ سرد لبهای او به داغیِ ، گل هائی از لبو پیچیده ...

ادامه شعر
مهری خسرو جودی

یه قاب عکسو دنیای خاطره از برفو تو فصل پاییزی تو خونه ام جا گذاشتی شکستی غرورم.... میون حرف های که بهت تکیه کرده بودم گذاشتی خیس شه چشمم وقتی به عشقت ایمان داشتم دیدی وفاتو... همش حرف ها...

ادامه شعر
محمد جوکار

در قنوت خالی از تو ، من غروب جمعه ی پاییزم و
لحظه ی افتادن برگم و پایانی ملال انگیزم و
در حوالی انارستان چشمت ، پرسه میزد بغض من
در هوایی که پر است از گریه ها و شرجی تب خیزم و
مث...

ادامه شعر
علی اکبر سلطانی

شده ای فاصله ای در دل ویرانی من سهم دل از تو شده گریه ی پنهانی من کلبه ی چوبی قلبم که زدی آتش قهر شعله زد ؛ خاطرِ خاکسترِ احزانی من دستهایت ؛ وسط جنگل مویم هرشب خسته از شانه ی کابوس پریش...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا