تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
نصرت اله صفی زاده

فدایت گر شوم،جانم!فدا گشتن بها دارد بهایش را بپردازی،فدایت میشوم، جانم

ادامه شعر
حسین  ستوده نیا

در این زمانه گرچه عابد نیز بی دین می شود این زندگی سخت اما با تو شیرین می شود دل هر چه هم بر این دیار سخت بدبین می شود این آسمان درد اما با تو رنگین می شود حسین_ستوده...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

آخرین مریمانه (۳۷) هی! با توام که آمده‌ای یک قدم جلو حالا بایست جای خودت توی تابلو حتماً دوباره پیش خودت فکر می‌کنی این مرد؛ مرد گمشده در یک پیاده‌رو اصلاً شروع قصه چرا مرد دیگریست فنجان و فال قهوه ن...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

مریمانه (۳۷) عمریست می‌گویی برو بیزارم از تو قلبی پر از نفرین و نفرت دارم از تو هی! ساده لوحِ خفته در بطن غزل‌هام آخر مگر من دست برمی‌دارم از تو می‌خواهمت بیش از نیاز شب به فردا اما هراس دلپذیری دار...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

شده آیا که کمی فکر دل من باشی اندکی واله و شیدای رُخ من باشی شده یک شب به سحر ناز دلم را بکشی بوسه ای خیس به کنج لب من بنشانی شده من عشوه کنم، عشوه ونازم بکشی؟ یاکه با ناز نگاه قلب مرا بگشایی م...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

رویای من به وسعت دل بیکرانه باش عاشق ترین کبوتر زیبای خانه باش پروانه ام که طاقت دوری ز شمع نیست با من بمان نمونه ی آغوش و شانه باش ای خوب و پاک و مریم دوران زندگی سرو بهشت کوچک من در میانه باش در ...

ادامه شعر
حسین  ستوده نیا

دل ، چو می افتد به یادت، مهربانی می کند عقل هم، همراه با دل، خوش زبانی می کند گو چه داری در وجودت، یار خوش سیمای من؟ زانکه روحم این چنین با هر نگاه تو تبانی می کند حسین ستوده...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه العزیز خرابات غم تنها به شبی تاریک با کوهی از آه و غم در میکده می گردم بی یاور و بی همدم پیمانه تلخی ده تا پاک کنم خاطر از آن که به پیمانی بس سست وفا کردم چه بازی خوبی کرد با روح و روان من می ...

ادامه شعر
سامان نظری

گر در این سرمای شب مستانه ای مجنون و تنها غافل از پیمانه ای گر در این ظلمت که باشی منتظر چون به فکر یار باشی کافی ای...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

محبوب کسی باش که دلجوی توباشد همچو صیاد به دنبال،، رُخ روی توباشد محبوب دلی باش! که در وقت جدایی،،،؛ آسیمه سر از هجرتو چون شمع بسوزد،،، آشفته به دنبال نگاهت دایم به سر کوی توباشد تو عشوه کنی،...

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

پاچه هایم سگی تر از آن است که بگیری مرا به دندانت مزه مزه کنی شبم را با رژ لب های جیغ خندانت بعد حاشا کنم دهانت را تف کنی تکه پاره هایم را گم کنم هر چه بوده ام را باز وسط میله های زندانت زیر پس ...

ادامه شعر
سامان نظری

خداوندا توئی باران توئی رحمت در این حیران در این دنیا مرا سامان تو را بینم تو ای آبان‌ در این گیتی پر از دردها توئی مرحم به این زخم ها چه دردها را که محو کردی چه زخم هائی که سر بستی به شوقت د...

ادامه شعر
حبیب حسن نژاد

عشق آمد و رفت و... خواب ماند اما دل ای وایِ دل، ای وایِ دلِ بی حاصل همسایه ی دیوار به دیوارش بود جامی نَزَد از زلالِ دریا، ساحل....

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف بوسه گرچه او داشت اندکی تردید ولی آخر لب مرا بوسید در درونم شکوفه‌ای گل کرد بر درختی که در دلم رویید بوسه‌اش بود آن چنان گیرا که جهان‌ها به دور سر چرخید لحظه‌ای بعد از آن به میوه نشست...

ادامه شعر
سانیا علی نژاد

خنده بر هر درد بی درمان دواست؟ پس چرا هر چه غم است در بهر ماست ما که خندیدیم، صدایش تا ته دنیا برف پس چرا اینگونه زیستن اخر این ماجراست هرچه گفتند بود حدیثی ، همه بودند بی بها زندگی بی غصه و ...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

به کجا روی که بی تو دل من بهانه دارد،، همه تار وپود شعرم شور عاشقانه دارد، به وصال تو نشستم، در خیال گاهی به تَرَنُم صدایت قلب من نشانه دارد همه شب نظر به کویت، کنم، و ترا نبینم تو چه کرده ای به...

ادامه شعر
فیروزه  سمیعی

چشمهای تو پاییزند در برگ ریز این خیابانها چه لبخندها که سرخ می ریزند در بوسه باران بر سنگفرش ها لبانم را نارنجی می کنم ترانه می خوانم قدم زدن با تو می چسبد در یک عکس سلفی فیروزه سمیعی...

ادامه شعر
سروش اسکندری

مرا دلبسته کردی به زندگی بی آنکه تو را بدانم و بخوانم

ادامه شعر
سروش اسکندری

می دانستی زیباترین و قشنگ ترین کلمه «دوستت دارم» است بخاطر همین «دوستت دارم» پای تو مانده ام

ادامه شعر
سیدحسن نبی پور

پاییز در راه است مثل برگ درخت فرو می پاشم از سر عادت ××××××××× زخم پاییز را برگها دیده اند شاخه ها نامردند ××××××××× نگاهت سرد و بی احساس آتش درونم شعله می کشید ×××××××× گرمی آغوشت با آفتاب رفاقت دا...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا