تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
صدیقه جـُر

گفت سکوت کن،، مراببین بامن مانوس شو،، تو و من وقتی ما شویم آسمان آبی خواهد شد آب هم آبی تر، آب هم روان تر بیا لب این آب روان دل را آبی کن قصه ی عشق بدان سـِر زیادی دارد،،...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف غزل صبحگاهی شده یکبار دیگر صبح و من از شوق سرشارم به ذکر نام تو در ذهن بذر عشق می کارم تو در آغوش من خوابی و من غرق تماشایت نمی خواهم که حتی یک دم از تو چشم بردارم نفس های تو را می بویم...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

۱ یک بوسه زدم بر لبِ او با ترفند آزرده شد و سرخ شبیهِ اسپند با بوسه ی دیگری به او گفتم که: "دیوانه تو جذّاب تری با لبخند" ۲ خیره به غروبِ مبهمِ پاییز است از حسّ غریب و تازه ای لبریز است رازِ دلِ...

ادامه شعر
فیروزه  سمیعی

سیب سرخ می چینم از درخت حوا و آن را به حوض ماهى می سپارم تا به دست تو که دست در پاشویه ام دارى برساند نقش ات گردش ماهى هاست در آبى کاشى رنگ گناهى که آسمانى است ...

ادامه شعر
صدف تاجمیریان

ای کز هجرت پیکرم نتـْوان شدست درد ان هم موقع خوابــان شدست انـدک عطر خوش ز رختت ماندست کان مرحمی بر تن بی درمان شدست گر ذره نفـسی بود، دمــی بازدمـی ز هجر جانت جان بی جـان شدست هر کجــا هر سو به خا...

ادامه شعر
داود شمسی

سخنت بند دل و شیره‌ی انجیر نشد رشته های غزلم بسته به نخجیر نشد به دل و دیده گرفتارم از این بیش مگر که دل و دیده مرا قابل تصویر نشد شب هجران تو ، آن روز که می‌کرد دلم خواب در چشم و خیال از نظرم سی...

ادامه شعر
محمد مقدم

لبخند بزن ، کوک کنم ساز غزل را تا از دل شعرم بچکانی تو عسل  را یک روز به مهمانی من آ  که  ببینی مصداق همان حیّ علی خیرِ عمل را سلطان تبسم  شو و ممتاز جهان  باش تا من به لبت هدیه کنم "تاج محل"را ...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

" در رگ های من" پیش از آن همه ی چشم ها صدای زنی بود در آن سوی رودخانه، و برای هر سنگ اشکی در سطوحی معلق تفکری عمیق می شد. سطرهاست نسخه ای از سکوت این گونه که در آن یک سره آمیختگی ست با تو! چون خیالت ...

ادامه شعر
محمد علی رضا پور

گَرد با آب، باز، بازی کرد باز، پسماند بر طبیعت پاک دست برد و زبان درازی کرد و کسی و خسی به کمان آرش خندید و به استواری رستم و به مهری که سینه به سینه رخشید و دلنوازی و سرافرازی کرد هیچ رنگ قرائ...

ادامه شعر
آمنه  حسین زاده شهابی

دلم آغوش می خواهد آغوشی که بوی مادر دهد کهن بویی ست که با من است از زمان زیستن در شکمش تا زمان جوانی و میانسالی آه این بو را باید نفس کشید مسخ شد که اگر نباشد حتی تصور نبودنش هم مرا تا پای جان...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف پری رو ظلمت از نور رخ یار پری رو بشکند در شمیم گیسوی او عطر شب بو بشکند در شعاع جلوه زیباییش در آسمان سکه ماه تمام از جلوه او بشکند چون خرامد او به باغ و بوستان بازار سرو در قیام قام...

ادامه شعر
قاسم  لبیکی

من به رویا دیدم که رُز سرخ رخ پُر خارم به کنار ره دلتنگی‌ها لب جویبار محبت ناخودآگاه شدم سبز و بلند باغچه ای بود به همسایگی دل که در آن گل زیبا به وفور موج می زد به چمن جلوه ای داشت به ناز و به ش...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف جای خالی.. ناز بنیان فکنت بود که جا ماند اینجا چه نظرها به منت بود که جا ماند اینجا جای خالی تو محسوس شده با آن که عطر و گرمای تنت بود که جا ماند اینجا بهره من ز تماشای تو تصویری از دید...

ادامه شعر
صدف تاجمیریان

جان ز جان هر دم نمایان می کند سر،،ز نزدت در گریبان می کند مهر بادان چون وزد بر سر و مو طره را هر سو، افشان می کند سبزهِ نرگس چنین دارد نگاه چند گوهر را دی...

ادامه شعر
یلدا یوسفی

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به او پیشکش کنم هر دم تمام روح و معنا را منم می‌بخشم از فضلم ، از این رویای دیرینه نه چون صائب که می‌بخشد سر و دست و دل و پا را اگر آن ترک شیرازی ببندد پا به زن...

ادامه شعر
جواد امیرحسینی

از بوسه های گرم تو لب، شعله ور شده گرمای عشق، در دل من بیشتر شده عطرِ لبانِ سرخِ تو انگار، نازنین! یاسی ست که به بارانِ صبح، تر شده آن قدر سرخوشم که احساس می کنم از راز بین ما، همه عالم خبر شده امر...

ادامه شعر
نصرت اله صفی زاده

تمام احتیاط من برای زنده ماندنم به خاطر تو بودن است زخم زبان شنیدن و کور و خموش ماندنم برای با تو بودن است

ادامه شعر
صدیقه جـُر

محبوب من در کنار تو تو‌ برقص می آیم هنگامی که مرا در آغوش می گیری و غم ،غربت زدگی هایم را بر روی شانه های مردانه ات به فراموشی می سپارم مکان و زمان را نمی شناسم در تو خلاصه و‌ با تو‌ ، تمام ...

ادامه شعر
پروانه آجورلو

غرورت را در چمدان بگذار! زیر پله فراموشی و آرام کنارم بنشین یک اشاره کافیست؛ تا تو را به محفل مهربانیم در جزیره ی بیقراری مهمان کنم...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

‌ کجایی؟ ای سروجانم فدای مهر وآیینت تو نیستی و دراین ماتم کده بسیار غمگینم، خودم را بی تو دلخوش می کنم با انتظار واهی و پوچی دل است دیگر خوش است جانا به هر نوعی گهی با اشک جان فرسا ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا