بسمه اللطیف سیمرغ عشق آشفته گشته بودم از فرط خسته جانی رفتم که شاید آخر قدر مرا بدانی پایم ولی نمی رفت آن دم به راه دوری پردرد بود قلبم با سوزشی نهانی گویی سقوط آزاد می کردم و ندیدی آن لحظه کشت من ...

جـانـان مـن،، برایت بساط شعرو غزل برپا کرده ام، غزل غزل بوسه ی ناب واژه ها براے دوست داشتنت کافے نیستند، ، وزن و قافیه،ها را چیده ام، و دو بیتے هایے بیت و بیت را فقط از تو میگویم، از شیرینی ل...

✍????محبوب من،، در چشم ی جوشان قلبم قصری به پا کردی بسیار بزرگ، ، چهار طرفش را حصار کشیده ام، مبادا پای نامحرمی به آن باز شود، هر روز گلدان چشمانت را با عشق آبیاری، میکنم، تا دوباره جوانه ز...

. دل  داده ام  اما جگر می خواهد این راه آماده ای ؟!مرد  خطر می خواهد این راه همراه باران چشم‌ها را  شسته‌ام؛ چون یک  آدم   زیبا نگر  می خواهد  این   راه چیزی  نپرسیدم   سپردم  سر  به   جاده چشما...

بسمه اللطیف عشق و وفا در عشق تو هر گونه خطر خواهم کرد از عشق جهان زیر و زبر خواهم کرد من فکر و خیال عافیت جویی را در عاشقی از سرم به در خواهم کرد از جمله نام و ننگ خود در طلبت ای ماه پریچهره گذر خو...

به هر طرف بروی در دلم نمایانی شبیه ماهی قرمز درون شیشه تنگ

آنقدر محو تماشایت شدم از زندگی و دغدغه غافل شدم رو به چشمان سیاهت کردم و بی هوا مست و شیدایت شدم در غروب تنگ آغوش تو، من بی هوا همچون غزل ،تیزپا شدم گفته بودم روی تو اغواگر است ای داد ، با روی تو من ب...

درد دارد به خدا،باعث دردت بشود آنکه بیمار تو بود و،تو دوایش بودی

" نفس های گرم آفتاب" تمامی برگ ها چون روزنه ای در من فرو رفته اند و نفس های گرم آفتاب از ساقه های سینه ام می جوشد. ما از نوریم که در هم ریخته ایم و اگر بنفشه ای رویید ریشه در تن-هایی مان داشت. هنوز ...

تا شعله کشیدی همه ی بال و‌ پرم سوخت از آتش افروخته ات خشک و ترم سوخت در دست تو خاکستر من‌ بادِ هوا شد لب بر لبِ من بودی و‌ زیر و‌ زبرم سوخت یک عمر نشستم سر سجاده و یک شب با گوشه ی چشمت همه ی خیر و ش...

من همه دارو ندارم مال تو فصل زیبای بهارم مال تو بانبودت بیقراری میکنم خواب و آرام و قرارم مال تو من که با روی تو عمری زیستم هستی این روزگارم مال تو بی تعارف باز هم میگویمت من همه ایل و تبارم مال تو دس...

اولین بار که نگاهت به من افتاد تپش قلب گرفتم تنم لرزید برزمینم زد رویم زرد شد آتشی بودم که تو در هوای مه آلود به من جان دادی هر کجای آسمان را ورق می زدم جز تو ستاره ایی نمی دیدم با خود گفتم بر...

گر بوسه بارانت کنم ، باران بشویَد بوسه را خواهم بشویَم صورتت ، کِی بوسه بارانت کنم ؟ لوران

ای وای که از فکر تو سرسام گرفتم من طعمه ی دندان زده از دام گرفتم هر روز فقط خون جگر خوردم و‌ هر شب هی جام پس از جام پس از جام گرفتم دیروز لبش قندِ مدام من و امروز تلخ است دهانی که از آن کام گرفتم ا...

هر دمی تنها شدی ، قلبم بخوان چشمه ای از رود پر آبم بخوان هر دمی دلتنگ و غمدارم شدی خالصانه گفته ی نابم بخوان هر دمی یادم به خوابت وصل گشت ...

روزگاریست غم انگیز و اسفبار عزیز دل ما را تو دگر بار میازار عزیز بی خبر رفتی و دیگر اثری نیست تو را رحم فرما تو بر این خیل گرفتار عزیز مانده ایم سر به گریبان و چنان افسرده همه بشکسته و افتاده و بیمار ...

چشم من را ای خدا بر کسی بینا مکن گر کنی یا رب،کرم کن یار را تنها مکن چشم من ای کاش بر یارم نمی افتاد کاش  چشم من افتاد بر رویش ولی رسوا مکن عاشقم این من مگر کافر شدم ای عالمان کافری عاشق شود روزی...

یعنی توفکرمیکنی یکتا وخاصی؟ دربینِ پنجاه ودوبرگِ عشق،آسی؟ نه،جان من!مغروری وبی بندوباری درقلبهای عاشقان یک آس وپاسی ازپنجره بایدبپرسی تابگوید معنیِ اینکه گیری ودرالتماسی اماچه میدانی توکه هرروزِ عمرت ...

دلم برای صدایت و یک لحظه در آغوش کشیدنت چنان تنگ شده که در هوای خاطرات غریبانه پر می زند و خیال با تو بودن را واقعیت اما نبودت را گمانی بیش نمی داند اما افسوس که تقدیر حقیقت را به تلخ ترین شکل ممکن ...

نفرین به زمانِ آشِنایی ها لعنت به فراق و این جدایی ها دارم گِله ها ز یارِ نادانم از دستِ غمش چو ابر بارانم من عشق و محبتم مداوم بود افسوس!!که قلبِ او مقاوم بود سردی و عجب لجاجتی داری بر رایِ غلط سم...