- لیست اشعار
- قالب
- غزل
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
علی فیروزکوهی
در08 /02/ 1394 -
عباس خوش عمل کاشانی
در08 /02/ 1394 -
علی اصغر ابراهیمی رودپشتی
در08 /02/ 1365 -
ترانه هموطن
در08 /02/ 1357 -
مائده .
در08 /02/ 1380 -
عبدالصمد اجباری
در08 /02/ 1399 -
ثریا قنبری
در08 /02/ 1389 -
آرامش ظهرابی
در08 /02/ 1361 -
سعید طهماسبی کهیانی
در08 /02/ 1369 -
حسن محمودی
در08 /02/ 1344 -
مهدی یوسفی
در08 /02/ 1377
هر آنــکـه د لسپارد بـــلطف خدا کریم باشد نگاهدا ر ش آن خــد ا ی کـــریــم سخن از دوست نگوید بغیر از عاشق دوست حا فظ سخن دوست با شد آن عاشق دوست پایت بــقــدر گلیمت د ر ا ز کن د ر د نــیا تا که دسـ...
ادامه شعرعهد بستم که دگر عاشق و حیران نشوم در شب کوچهء معشوق غزلخوان نشوم مرغ دل را ننشانم به سر بام کسی تا پس از جلب شدن خوار و پریشان نشوم گر کسی خواست که با عشوهء خود دل ببرد خام آن عشوه نگردیده و بریان ...
ادامه شعرکوله بار عاشقی بر دوش داشت پشته ای از مهر در آغوش داشت عازم پس کوچه های مرگ بود زندگی را گرچه از دل دوست داشت با همه بیگانه بود از پیش و پس صحبت مولای حق در گوش داشت نغمه دلدادگی را ساز کرد بار بربس...
ادامه شعرشاه دوعالم ۰ ۰ خداوندا سپاس بی کران عجب لطفی به حق ما کردی ما را با حسین ابن علی(ع) شاه دو عالم آشنا کردی میلادکاویانی پنجم_محرم_۱۴۰۱ ...
ادامه شعرهرآنکه دل سپارد بلطف خداوند کریم باشد نگا د ا ر ش آن خد ا وند کر یم سخن از دوست نگوئید بنزد دشمن دوست حا فظ سخن دروست باشد همان اشق دوست پایــت...
ادامه شعربسم رب الحسین (علیه السلام) شهسوار نور در کربلا گردید برپا کارزار نور می سوخت در هُرم بیابان ها تبار نور خورشید تابان گریه می کرد آن زمانی که آمد به میدان شیرمردی از دیار نور بر دوش او می کرد کوه ...
ادامه شعربشنو این زجه و فریاد تن مام وطن با زبان خشم خود از زخمهایی که به تن چون شکسته از سکوتش در پی بی حرمتی می خروشد همچو سیلابی سدا دشمن شکن بهر بیداری سرای کوروش و اسفندیار بر سر پیمان ایثار قسم خورده س...
ادامه شعرمُردَّد ساده از فریاد هم رد می شویم آی مردم! ما چرا بد می شویم ؟! راهمان را بسته دست روزگار او ببند، ما چرا سد می شویم؟ تا زمین و ماه عاشق پیشه هست ما چرا جذری به هر مد می شویم! داستان از وارهیدن ج...
ادامه شعرای زخمِ زیبا! رازِ واضح! سادهی دشوار! من دوست میدارم تو را بیهوده و بسیار چون شاخساری پرشکوفه در شبِ حیرت خاموشم و از اشتیاقِ ریختن سرشار تنهاییام را ژرفتر کردهست بیشاز پیش هر گفتگو، هر عشق، ه...
ادامه شعر«خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ» با عفو ومدارا رفتارکن،به کارهای شایسته دعوت نما و از نفهمان دوری کن. «خُذِ الْعَفْوَ» خطا کار است: اورا ببخش. «وَأْمُرْ بِالْعُرْ...
ادامه شعرغرق شادی میشوی از فرط استیصال من خنده بر لب مینشانی چون ببینی حال من جای خوشحالی بپرس از من چرا حالم بد است یا چرا خشکیده خون در پیکر اقبال من داد خود از کی بگیرم من که سر داور تویی عافیت هرگز نبینم...
ادامه شعرغزل : عبدالرضا نقاره میزنند.. که حاجت روا شدم امضا شد و کبوترِ صحن و سرا شدم در صحن مدتی است نشستم به انتظار شاید که نوکرِ حرم ِ با صفا شدم دستم به شعرهای بهشتی نمی رسید پس شاعر ِ کرامتِ ایوان...
ادامه شعرکامم ز قند آن لب، همچون عسل گوارا ریگ است زیر پایم، بس سنگهای خارا تا در بَرَم نشینی، چشم از تو بر ندارم در کوچه باغ قلبم، گل کرده ای بهارا گر بلخ را بخواهی، در سرزمین عشقت تازم به توسن باد، افزون ده...
ادامه شعراللَّهُمَّ وَ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ؛ [پروردگارا؛ مرا خرج راهی کن که بخاطرش مرا آفریده ای] الهی مرا خرج راهی کن که آفریده ای بخاطرش تو مرا دعای فاطمه است و طلب زهرا کوثراست به نبی ...
ادامه شعرمن هوایی شده ی موی پریشان توام من که مشهور ترین،عاشق و مجنون توام من دلم لک زده تا،تماشا بکنم روی تورا من دلم تنگ شده تا،بو بکنم موی تورا من که دلتنگ ترین،رهگذر کوی توام من که نااهل ترین،عاشق گیسوی ...
ادامه شعر((ذکر یار )) جوهریه وجودمی ساقی غمگسار من سبزترین بهارمی اهل دل و تبار من اوج کمال شعر من ،شاعری از وجود تو چون ز تو چشمه می شود قلت اقتدار من باده ناب من توئی نقطه ی مامنم تویی یاد تو موج می زن...
ادامه شعرواکسن و پاس و گذر بازی بین الملی ست کربلا رفتن ما دست حسین بن علی ست واکسن و ماسک و همش شستن دستها یعنی چه درد و درمان به خدا، عشق حسین ابن علی ست وزیر جاهل ما گریه بر آن شاه جهان علت حزنی و ا...
ادامه شعردل بی تو به تنگ آمد یارا تو کجایی؟ بر جان من خسته بیمار شفایی بر حال دل سوخته ام هیچ نظر بود؟ کز راه شفقت نرساندیش دوایی عمریست به دنبال تو خاموش دویدم شاید ز محبت برسد از تو ندایی بردی ز برم هم دل و ...
ادامه شعردل را به یاد عشقش، هر شب بشویم از خون این دیده ی پر از اشک، باریده قدر جیحون جانی به تن نمانده، از فرط جور صیاد صیدی که مانده در دام، صیاد سوی هامون لیلای این حکایت، دل سنگ گشته یا رب با صد کرشمه ی او...
ادامه شعرروزو شب میگم خدا بــه صــفــا میگم خدا همه و قــت میگم خدا زجــفــا مـیـگم خدا عشق من با شــه خدا جا ن مــن بــا شه خدا این خدا مهربونه این خدا مثل جونه همــیشـه میــگــم خــد ا مــرا آف...
ادامه شعر