تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
محمد  عالمی

هر آنــکـه د لسپارد بـــلطف خدا کریم باشد نگاهدا ر ش آن خــد ا ی کـــریــم سخن از دوست نگوید بغیر از عاشق دوست حا فظ سخن دوست با شد آن عاشق دوست پایت بــقــدر گلیمت د ر ا ز کن د ر د نــیا تا که دسـ...

ادامه شعر
سیدرضا موسوی راضی

عهد بستم که دگر عاشق و حیران نشوم در شب کوچهء معشوق غزلخوان نشوم مرغ دل را ننشانم به سر بام کسی تا پس از جلب شدن خوار و پریشان نشوم گر کسی خواست که با عشوهء خود دل ببرد خام آن عشوه نگردیده و بریان ...

ادامه شعر
فاطمه امیدی

کوله بار عاشقی بر دوش داشت پشته ای از مهر در آغوش داشت عازم پس کوچه های مرگ بود زندگی را گرچه از دل دوست داشت با همه بیگانه بود از پیش و پس صحبت مولای حق در گوش داشت نغمه دلدادگی را ساز کرد بار بربس...

ادامه شعر
Milad Kaviani

شاه دوعالم ۰ ۰ خداوندا سپاس بی کران عجب لطفی به حق ما کردی ما را با حسین ابن علی(ع) شاه دو عالم آشنا کردی میلادکاویانی پنجم_محرم_۱۴۰۱ ...

ادامه شعر
محمد  عالمی

هرآنکه دل سپارد بلطف خداوند کریم باشد نگا د ا ر ش آن خد ا وند کر یم سخن از دوست نگوئید بنزد دشمن دوست حا فظ سخن دروست باشد همان اشق دوست پایــت...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم رب الحسین (علیه السلام) شهسوار نور در کربلا گردید برپا کارزار نور می سوخت در هُرم بیابان ها تبار نور خورشید تابان گریه می کرد آن زمانی که آمد به میدان شیرمردی از دیار نور بر دوش او می کرد کوه ...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

بشنو این زجه و فریاد تن مام وطن با زبان خشم خود از زخمهایی که به تن چون شکسته از سکوتش در پی بی حرمتی می خروشد همچو سیلابی سدا دشمن شکن بهر بیداری سرای کوروش و اسفندیار بر سر پیمان ایثار قسم خورده س...

ادامه شعر
علی معصومی

مُردَّد ساده از فریاد هم رد می شویم آی مردم! ما چرا بد می شویم ؟! راهمان را بسته دست روزگار او ببند، ما چرا سد می شویم؟ تا زمین و ماه عاشق پیشه هست ما چرا جذری به هر مد می شویم! داستان از وارهیدن ج...

ادامه شعر
نیروانا ایوبی

ای زخمِ زیبا! رازِ واضح! ساده‌ی دشوار! من دوست می‌دارم تو را بیهوده و بسیار چون شاخساری پرشکوفه در شبِ حیرت خاموشم و از اشتیاقِ ریختن سرشار تنهایی‌ام را ژرف‌تر کرده‌ست بیش‌از پیش هر گفتگو، هر عشق، ه...

ادامه شعر
حافظ کریمی

«خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ» با عفو ومدارا رفتارکن،به کارهای شایسته دعوت نما و از نفهمان دوری کن. «خُذِ الْعَفْوَ» خطا کار است: اورا ببخش. «وَأْمُرْ بِالْعُرْ...

ادامه شعر
کاظم قادری

غرق شادی میشوی از فرط استیصال من خنده بر لب مینشانی چون ببینی حال من جای خوشحالی بپرس از من چرا حالم بد است یا چرا خشکیده خون در پیکر اقبال من داد خود از کی بگیرم من که سر داور تویی عافیت هرگز نبینم...

ادامه شعر
مسعود بافقی زاده

  غزل :  عبدالرضا نقاره میزنند.. که حاجت روا شدم  امضا شد و کبوترِ صحن و سرا شدم  در صحن مدتی است نشستم به انتظار شاید که نوکرِ حرم ِ با صفا شدم  دستم به شعرهای بهشتی نمی رسید  پس شاعر ِ کرامتِ ایوان...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

کامم ز قند آن لب، همچون عسل گوارا ریگ است زیر پایم، بس سنگهای خارا تا در بَرَم نشینی، چشم از تو بر ندارم در کوچه باغ قلبم، گل کرده ای بهارا گر بلخ را بخواهی، در سرزمین عشقت تازم  به توسن باد، افزون ده...

ادامه شعر
حافظ کریمی

 اللَّهُمَّ وَ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ؛ [پروردگارا؛ مرا خرج راهی کن که بخاطرش مرا آفریده ای]   الهی مرا خرج راهی کن که آفریده ای بخاطرش تو مرا دعای فاطمه است و طلب زهرا کوثراست به نبی ...

ادامه شعر
محمد نبی یاری

من هوایی شده ی موی پریشان توام من که مشهور ترین،عاشق و مجنون توام من دلم لک زده تا،تماشا بکنم روی تورا من دلم تنگ شده تا،بو بکنم موی تورا من که دلتنگ ترین،رهگذر کوی توام من که نااهل ترین،عاشق گیسوی ...

ادامه شعر
ناهید  افسری نژاد

((ذکر یار )) جوهریه وجودمی ساقی غمگسار من سبزترین بهارمی اهل دل و تبار من اوج کمال شعر من ،شاعری از وجود تو چون ز تو چشمه می شود قلت اقتدار من باده ناب من توئی نقطه ی مامنم تویی یاد تو موج می زن...

ادامه شعر
حافظ کریمی

واکسن و پاس و گذر بازی بین الملی ست کربلا رفتن ما دست حسین بن علی ست واکسن و ماسک و همش شستن دستها یعنی چه درد و درمان به خدا، عشق حسین ابن علی ست وزیر جاهل ما گریه بر آن شاه جهان علت حزنی و ا...

ادامه شعر
نازنین نکیسا

دل بی تو به تنگ آمد یارا تو کجایی؟ بر جان من خسته بیمار شفایی بر حال دل سوخته ام هیچ نظر بود؟ کز راه شفقت نرساندیش دوایی عمریست به دنبال تو خاموش دویدم شاید ز محبت برسد از تو ندایی بردی ز برم هم دل و ...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

دل را به یاد عشقش، هر شب بشویم از خون این دیده ی پر از اشک، باریده قدر جیحون جانی به تن نمانده، از فرط جور صیاد صیدی که مانده در دام، صیاد سوی هامون لیلای این حکایت، دل سنگ گشته یا رب با صد کرشمه ی او...

ادامه شعر
محمد  عالمی

روزو شب میگم خدا بــه صــفــا میگم خدا همه و قــت میگم خدا زجــفــا مـیـگم خدا عشق من با شــه خدا جا ن مــن بــا شه خدا این خدا مهربونه این خدا مثل جونه همــیشـه میــگــم خــد ا مــرا آف...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا