تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حمید انباز

ترجمه ممکن نیست ولی تا آنجا که مقدور بود به هر حال ببخشید. تا هستم قدرم را بدان سنم به صد رسید نه سایه ام به زمین می افتد تا اثرم به رد پا تبدیل نشده نه تا خانه وکاشانه ام گرم است تا زبانم گرم ص...

ادامه شعر
حسین دلجویی

.... روزیکه برق چشمهای ما بهم خورد انگار تقدیرم به نابودی رقم خورد / سقراط دل این بی نوای دسـت پاچه یک استکان شوکران را جای سم خورد / حوا رسید و سیب سرخی داد دستم شیطان رسید و روی ایمانم ق...

ادامه شعر
پویا نبی زاده

برای چشم تو در این سکوت زهر آگین نوشته ام غزل از قامتت بیا بنشین در این گرانی بازارِعشق ناپیدا به جای نوش شرابی که خورده ام بنزین برای" ماه" شب هر شب شکیل وشادی بخش ترانه ی تو بخوانم" پلنگ "ع...

ادامه شعر
طارق خراسانی

پیشاپیش ضربه خوردن و شهادت مولای عاشقان حضرت علی (ع) را به تمام دوستدارانش علی الخصوص مدیران محترم وبسایت معظم شعر ایران و دوستان عزیز شاعرم تسلیت عرض می کنم. «کشـتند به شمشـیر جفا شــیرِ خ...

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

از غم بسیار دنیا می نویسم مشکل این باشد که تنها می نویسم بر من انکار ستایش بسته چشمت خط ابروی تو را تا می نویسم بعد از این نام تو را در سطر اول چهره شیوا و ...

ادامه شعر
علی اکبر سلطانی

میانِ حادثه ایی، عَن قریب اُفتادم به دامِ زُلف و نگاهی نَجیب اُفتادم بَرای بُردن دل نامه های احساست به فِکر قاصدکی ، دِلفــریب اُفتادم خُدا، دوباره خواست که آدم شوم ، امّا به دست ســیبِ...

ادامه شعر
علی میرزائی وش

سلام باد تو را یار خستگان آقا امید تکیه گه دل شکستگان آقا ز راه دور به پا بوست، آمدم اما مرا تو دور تر از خویشتن ندان آقا تو کعبه فقرایی،تو ث...

ادامه شعر
طارق خراسانی

دختر شرقی مخور غم، روز پیروزِ تو را دیده ام بعد از هزاران آهِ جانسوز تو را با نگاه شرقی ات غربی به آتش می کشی ای بنازم آن نگاهِ آتش افروزِ تو را با قلم موی خیالم روی بومِ دل زدم نقش لب های ...

ادامه شعر
علی صمدی

لب که به عشوه وا کنی درد مرا دوا کنی عاشق درد میشوم لب که به عشوه وا کنی پیش نگاه عاشقت زمزمه میکند دلم کاش یواشکی فقط اسم مرا صدا کنی در پی یک نگاه تو من که اسیر دل شدم دیده به راه بسته تا از ق...

ادامه شعر
حسین دلجویی

.... گاهی به خود دل بستنم را دوست دارم یعنی خودم جان و تنم را دوست دارم / دیوانه ای از آن گروه شاعران ، که این گونه گاهی بودنم را دوست دارم / یک سایه ای افتاده روی آشیانم هر چندجا...

ادامه شعر
حسن   عباسی

تا که پا گذاشتم من درون منجلاب کار من شروع شد اشک و آه و اضطراب روبه روی صورتم دفتری گشوده شد دفتری سفید وخوب شکل دفتر حساب روی جلد دفترم زندگی نوشته بود زندگی چه زندگی لحظه های پر شتاب لحظه ها...

ادامه شعر
صادق رضایی

دل داده ام به نگاه سپید یار.............به چشمان سیاه شدم گرفتار مهر همچون شراری بر جانم...........فتاد و گشته ام من بیقرار دل داده ام به آن قامت سبز............گویی که ماند به سرو و سپیدار گرچه دو...

ادامه شعر
سخاوت عزتی

بویالدا آی قوزو اوتاران چوبان چال توتک سسینی ائشیدیم قاغا مین بیر هاوا چالان بیر زمانه ده بیر بنک سسینی ائشیدیم قاغا شهرده سیخیلدیم دخی داریخدیم گؤزومه گلمدی یوخو داریخدیم اوخو چوبان قاردا...

ادامه شعر
مرتضی فصیحی

باسلام وتبریک خدمت شعرای عزیز بمناسبت طلوع دومین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت ای امام حسن،یادگار آن نبی وای کریم اهل...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

جلوه گرشددرجهــ‍ــان‌رویِ‌نکــویِ‌مجتبی غرق درعطـرِسَمَن دنیــــــا،زِبـویِ مجتبی درسخـــاوت‌یک‌جهــانی‌ریزه‌خوارِمکتبش کی‌شَوَدپیدادگرچــون‌خُلق‌وخـــویِ‌مجتبی نامِ‌زیبایش‌حَسَن،کــرداروگفتــ...

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

شعر راباید چو مروارید عشق بزم رویا های زیبایش کنی نگذری آسان ازآن چون رهگذر بلکه با احساس خودیارش کنی بزم عشق است نه تندیس هواست جلوه است آن به که تیمارش کنی عندلیب روح وجان است این ندیم گرچه د...

ادامه شعر
طارق خراسانی

تو را ندیده به دیده، به چشمِ جان همه دیدم به‌ گـوشِ تــن نشنیـده، صـدایِ تو ‌بشـنیدم به پـرده‌های حجـابت، چه پـرده‌ها که دریدم به ‌بـویِ خلـوتیانت، چـه خلوتی کـه گـزیدم چو رازِ سـینه بگـفتم،...

ادامه شعر
فرزاد کاکاوند

شبی دیدم فرو دستی ز مستی همی کفر میگفت گفتم با که هستی پریشانی و از چه در عذابی کدام کیشی مسلمان یا وهابی بگفتا که چه فرق است بین ادیان همانا یک خدا است در دل و جان خدایی را بگویم که خدایی بت...

ادامه شعر
زهرا نادری بالسین شریف آبادی

فکرون باشیمدا داشدی (سرم سر رفت ازفکر تو) یوخی باشیمدان قاشدی (خواب ازسرم پریده) پوزولدی حالیم سنسیز (حالم خراب است بی تو) مگراؤرگون داشدی؟ (مگردلت ازسنگ است؟) نه گلدی غیرتووا؟ ...

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

کاش معنای نگاهت گذری با من داشت کاش چشمان سیاهت سفری با من داشت تا ببینی که چه اندازه تو را می خواهم تو همان قصه ی دوری که پری با من داشت ای سحر کرده سبو جان من از نام تو مست باقی آن است که می ،...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا