تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
قاسم  لبیکی

من به رویا دیدم که رُز سرخ رخ پُر خارم به کنار ره دلتنگی‌ها لب جویبار محبت ناخودآگاه شدم سبز و بلند باغچه ای بود به همسایگی دل که در آن گل زیبا به وفور موج می زد به چمن جلوه ای داشت به ناز و به ش...

ادامه شعر
کیوان هایلی

به چشمانت قسم، عاشق ترینم به پایت مانده ام، ای بهترینم صدایم کن، صدا ای مهربانم به گوش جان، بسویت من دوانم نگاهم کن که تا جانی بگیرم تو ای عشقم، تو ای زیباترینم به یک لبخندِ تو، شادم عزیزم تو...

ادامه شعر
پروانه آجورلو

غرورت را در چمدان بگذار! زیر پله فراموشی و آرام کنارم بنشین یک اشاره کافیست؛ تا تو را به محفل مهربانیم در جزیره ی بیقراری مهمان کنم...

ادامه شعر
کیوان هایلی

گذر کردم ز چشمانت، دگر میلی به آنها نیست دلم با آن نگاهت بود، که اکنون با دل ما نیست به صد باره دلم با توست! دلت با کیست جانانم؟ مزن چوب حراج بر خود، کین تقدیر از ما نیست ...

ادامه شعر
کیوان هایلی

گر زدی تیغ جفا بر دل ما نرود مهر تو از دل به خطا گر کُنی طرد مرا از بر خود نکنم شِکوه به کَس جز بخدا دل من غرق شد از محنت تو نشود پاک دل از عشق شما گفته بودم که تویی مونس جان تو شدی مونس ...

ادامه شعر
پروانه آجورلو

روزها در هیاهوی بی انتهای شهر شبانگاه در حسرت سقفی بلند زیر طاق کوتاه آسمان با صورتک هایی از جنس تمدن چه فریبکارانه به حیات خود ادامه می دهیم...

ادامه شعر
پروانه آجورلو

مداد زندگی را با تیزی دندان عقل جویدم نالید!!! کمرش بد خم شد و من به چشم خود دیدم؛ پنجره فرو ریخت به پای سیل... روزنامه ی از سکه افتاده ی دیروز هلهله کنان پرچم ایثار علم کرد؛ برای نفس کشیدن شمع تا لح...

ادامه شعر
منوچهر کشاورز

ببین قصه ها را پر از غصه اند ز غمها دلها آزرده اند ببین قصه گو هم دگر پیر شده توانی نمانده زمین گیر شده ببین از غم این غصه ها کمر ها شکسته چهره ها پیر شده به رنگ رخسار مردم نگر که چون زرد چوبه زرد و د...

ادامه شعر
قاسم  لبیکی

شیر اگر ریخت زمین گاوها را نزنیم لگد گاو به ظرف از سر عمد که نیست او به مهر از ته دل کرده تقدیم به تو شیره جان عزیز قدر دان تو شده بهر یک مشت علف جرعه‌ای آب وَ کاهِ شبدر ***** گر کمی لذت صبر بنشانی به...

ادامه شعر
پروانه آجورلو

شب در آخرین مرحله ی زایش هنوز درد می کشد و صبح؛ می گرید! بی واهمه، با صورتی کبود در نوسان هستی در حالی که بند نافش در دستان موج؛ اقیانوس بودن را درمی نوردد و سکوت سرشار از امتداد باورهای تکراری به تما...

ادامه شعر
کیوان هایلی

هر بهاران عِطر یارم خود نمایی می کند ذره ذره در وجودم مهربانی می کند در میان آن همه نقش و نگار روی او آن لب لعلش برایم گل فشانی می کند چشم و ابرویش نهیبی می زند بر قلب من هر زم...

ادامه شعر
کیوان هایلی

واژه ها را من به خط کردم، با سخاوت جفت هم شعر شد، شعری وزین شد در نهایت جفت هم گفتم از عشق و محبت، مهربانی، دوستی ای عجب شوقی به دل افکند کلامت جفت هم دوستی را پاس داریم احترامش واجب است کین چنی...

ادامه شعر
طارق خراسانی

به نادان چه گویم؟ بگویم خری؟ ویا عاقبت عِرضِ خود می بری؟ بیاید دوباره به تن بی گمان سَرِ بُرده از پیکرِ آذری پ. ن توطئه جدید و شوم الهام علی اف برای اشغال تبریز از نظر شهروندان باکو، ایران یک کشور ...

ادامه شعر
پرنیا آرام

در امن ترین گوشه ی دنجِ خیالم، آنجا که حافظِ همیشگیه یادِ توست، خبری نیست از فراموشی ...!!! عجیب نیست برایت ؟ من که گاهی حتی ، می برم نامِ خودم را از یاد ، عمری ست که با یادِ تو درگیرم... من‌در آ...

ادامه شعر
پروانه آجورلو

تو؛ همانی که نگاهت مرا به ریختن دو فنجان چای؛ می کشاند پای سماور و خوب می دانم طنین دلنشین صدایت مرا به سرزمین جادویی آرامش خواهد کشاند! این چای بهانه است...

ادامه شعر
شهریار جعفری منصور

سختی می کشد.. مسافر زندگی.. راهی ندارد..

ادامه شعر
پروانه آجورلو

دخترکی هراسان سویم شتافت! از ته جنگل تاریکی با چشمانی مه آلود و محزون گذشته ای مبهم روی پله سقوط... یک (من) درون اوست!!! شب جنگل را پس زده؛ یک بغل عشق با بوی بابونه مهمانش می کنم کبوتر دل کوچکش؛ روی ...

ادامه شعر
قاسم  لبیکی

نعره باد چه با خشم به پهنای درخت می پیچد وحشت انداخته در دامن چتر گردو ترس بسیار به اندام شکوهمند چنار شک و تردید به ماندن و یا رفتن زاغ از سر لانه طوفان زده بر کله کاج نگرانی غم انگیز درخت بادام از ...

ادامه شعر
محمدهادی یعقوبی

یه لحظه مکث من باعث شده تا حرص دیروزم بباره روی احساسی که دارم توش می سوزم نمی دونم چرا درگیرِ پیش آمد شده لحظه تلافی راهِ بحرانه، نجاتِ قصه ی سبزه یه فریادی توی سینم خطوطِ بخشش و آهه فرارِ از همین حا...

ادامه شعر
قاسم  لبیکی

خیز برمیداشت پلنگ غران ز روی بوته ها تند وتیز چون بهمن غلطان که می آید ز راه از صدای پای وحشت می جهند پروانه ها بر اوج گل سیلی تعجیل میخوردند به رخ سبزینه ها میخک و لاله کلاه پران شدند در ب...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا