- لیست اشعار
- قالب
- سایر قالب ها
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
اعظم جعفری
در10 /02/ 1394 -
حکیمه کمایی.دلتنگ
در10 /02/ 1394 -
زهره معینی منفرد
در10 /02/ 1395 -
علی سلطانی نژاد
در10 /02/ 1355 -
سیامک عشقعلی
در10 /02/ 1368
من به رویا دیدم که رُز سرخ رخ پُر خارم به کنار ره دلتنگیها لب جویبار محبت ناخودآگاه شدم سبز و بلند باغچه ای بود به همسایگی دل که در آن گل زیبا به وفور موج می زد به چمن جلوه ای داشت به ناز و به ش...
ادامه شعربه چشمانت قسم، عاشق ترینم به پایت مانده ام، ای بهترینم صدایم کن، صدا ای مهربانم به گوش جان، بسویت من دوانم نگاهم کن که تا جانی بگیرم تو ای عشقم، تو ای زیباترینم به یک لبخندِ تو، شادم عزیزم تو...
ادامه شعرغرورت را در چمدان بگذار! زیر پله فراموشی و آرام کنارم بنشین یک اشاره کافیست؛ تا تو را به محفل مهربانیم در جزیره ی بیقراری مهمان کنم...
ادامه شعرگذر کردم ز چشمانت، دگر میلی به آنها نیست دلم با آن نگاهت بود، که اکنون با دل ما نیست به صد باره دلم با توست! دلت با کیست جانانم؟ مزن چوب حراج بر خود، کین تقدیر از ما نیست ...
ادامه شعرگر زدی تیغ جفا بر دل ما نرود مهر تو از دل به خطا گر کُنی طرد مرا از بر خود نکنم شِکوه به کَس جز بخدا دل من غرق شد از محنت تو نشود پاک دل از عشق شما گفته بودم که تویی مونس جان تو شدی مونس ...
ادامه شعرروزها در هیاهوی بی انتهای شهر شبانگاه در حسرت سقفی بلند زیر طاق کوتاه آسمان با صورتک هایی از جنس تمدن چه فریبکارانه به حیات خود ادامه می دهیم...
ادامه شعرمداد زندگی را با تیزی دندان عقل جویدم نالید!!! کمرش بد خم شد و من به چشم خود دیدم؛ پنجره فرو ریخت به پای سیل... روزنامه ی از سکه افتاده ی دیروز هلهله کنان پرچم ایثار علم کرد؛ برای نفس کشیدن شمع تا لح...
ادامه شعرببین قصه ها را پر از غصه اند ز غمها دلها آزرده اند ببین قصه گو هم دگر پیر شده توانی نمانده زمین گیر شده ببین از غم این غصه ها کمر ها شکسته چهره ها پیر شده به رنگ رخسار مردم نگر که چون زرد چوبه زرد و د...
ادامه شعرشیر اگر ریخت زمین گاوها را نزنیم لگد گاو به ظرف از سر عمد که نیست او به مهر از ته دل کرده تقدیم به تو شیره جان عزیز قدر دان تو شده بهر یک مشت علف جرعهای آب وَ کاهِ شبدر ***** گر کمی لذت صبر بنشانی به...
ادامه شعرشب در آخرین مرحله ی زایش هنوز درد می کشد و صبح؛ می گرید! بی واهمه، با صورتی کبود در نوسان هستی در حالی که بند نافش در دستان موج؛ اقیانوس بودن را درمی نوردد و سکوت سرشار از امتداد باورهای تکراری به تما...
ادامه شعرهر بهاران عِطر یارم خود نمایی می کند ذره ذره در وجودم مهربانی می کند در میان آن همه نقش و نگار روی او آن لب لعلش برایم گل فشانی می کند چشم و ابرویش نهیبی می زند بر قلب من هر زم...
ادامه شعرواژه ها را من به خط کردم، با سخاوت جفت هم شعر شد، شعری وزین شد در نهایت جفت هم گفتم از عشق و محبت، مهربانی، دوستی ای عجب شوقی به دل افکند کلامت جفت هم دوستی را پاس داریم احترامش واجب است کین چنی...
ادامه شعربه نادان چه گویم؟ بگویم خری؟ ویا عاقبت عِرضِ خود می بری؟ بیاید دوباره به تن بی گمان سَرِ بُرده از پیکرِ آذری پ. ن توطئه جدید و شوم الهام علی اف برای اشغال تبریز از نظر شهروندان باکو، ایران یک کشور ...
ادامه شعردر امن ترین گوشه ی دنجِ خیالم، آنجا که حافظِ همیشگیه یادِ توست، خبری نیست از فراموشی ...!!! عجیب نیست برایت ؟ من که گاهی حتی ، می برم نامِ خودم را از یاد ، عمری ست که با یادِ تو درگیرم... مندر آ...
ادامه شعرتو؛ همانی که نگاهت مرا به ریختن دو فنجان چای؛ می کشاند پای سماور و خوب می دانم طنین دلنشین صدایت مرا به سرزمین جادویی آرامش خواهد کشاند! این چای بهانه است...
ادامه شعردخترکی هراسان سویم شتافت! از ته جنگل تاریکی با چشمانی مه آلود و محزون گذشته ای مبهم روی پله سقوط... یک (من) درون اوست!!! شب جنگل را پس زده؛ یک بغل عشق با بوی بابونه مهمانش می کنم کبوتر دل کوچکش؛ روی ...
ادامه شعرنعره باد چه با خشم به پهنای درخت می پیچد وحشت انداخته در دامن چتر گردو ترس بسیار به اندام شکوهمند چنار شک و تردید به ماندن و یا رفتن زاغ از سر لانه طوفان زده بر کله کاج نگرانی غم انگیز درخت بادام از ...
ادامه شعریه لحظه مکث من باعث شده تا حرص دیروزم بباره روی احساسی که دارم توش می سوزم نمی دونم چرا درگیرِ پیش آمد شده لحظه تلافی راهِ بحرانه، نجاتِ قصه ی سبزه یه فریادی توی سینم خطوطِ بخشش و آهه فرارِ از همین حا...
ادامه شعرخیز برمیداشت پلنگ غران ز روی بوته ها تند وتیز چون بهمن غلطان که می آید ز راه از صدای پای وحشت می جهند پروانه ها بر اوج گل سیلی تعجیل میخوردند به رخ سبزینه ها میخک و لاله کلاه پران شدند در ب...
ادامه شعر